امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Couple

ˈkʌpl ˈkʌpl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    coupled
  • شکل سوم:

    coupled
  • سوم‌شخص مفرد:

    couples
  • وجه وصفی حال:

    coupling
  • شکل جمع:

    couples

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive pronoun B1
زوج، جفت، دوتا، زن و شوهر، به‌هم بستن، پیوستن، جفت شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun verb - transitive verb - intransitive pronoun
جفت، جفت کردن، جفت شدن، وصل کردن
- a couple of friends
- دو نفر دوست
- a couple of books
- دو تا کتاب
- a newly-wed couple
- زن و شوهری که تازه ازدواج کرده‌اند.
- a special party for couples and their children
- مهمانی ویژه‌ی زوج‌ها و کودکان آن‌ها
- a couple (of) cups of coffee
- چند فنجان قهوه
- Their protest was coupled with threats.
- اعتراض آنان با تهدید همراه بود.
- The dining-car was coupled to the locomotive.
- واگن غذاخوری به لوکوموتیو وصل بود.
- coupled equations
- (ریاضی) معادلات هم‌بسته
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد couple

  1. noun pair of things
    Synonyms: brace, couplet, deuce, doublet, duo, dyad, husband and wife, item, newlyweds, set, span, team, twain, twosome, yoke
  2. verb join two things
    Synonyms: bracket, bring together, buckle, clasp, coalesce, cohabit, come together, conjoin, conjugate, connect, copulate, harness, hitch, hook up, link, marry, match, pair, unite, wed, yoke
    Antonyms: disconnect, disjoin, divide, separate, unbuckle, uncouple

Collocations

لغات هم‌خانواده couple

  • noun
    couple, coupling
  • verb - transitive
    couple

ارجاع به لغت couple

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «couple» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/couple

لغات نزدیک couple

پیشنهاد بهبود معانی