فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bed

bed bed bed bed

گذشته‌ی ساده:

bedded

شکل سوم:

bedded

سوم‌شخص مفرد:

beds

وجه وصفی حال:

bedding

شکل جمع:

beds

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable A1

تختخواب، بستر، بالین، رختخواب

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

I go to bed at ten.

ساعت ده به بستر می‌روم.

All gathered around the patient's bed.

همه دور بالین بیمار حلقه زدند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Homa bought a new bed.

هما یک تختخواب نو خرید.

a wooden bed

تخت چوبی

to fix the bed

رختخواب را مرتب کردن

noun countable

کف، ته، بستر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

on the sea bed

در کف (ته) دریا

a river bed

بستر رودخانه

نمونه‌جمله‌های بیشتر

oyster bed

بستر صدف خوراکی (محل نشو و نمای صدف‌ها در کف دریا)

the bed of the railway

بستر (زیرسازی) راه آهن

A bed of cement in which stone or brick is laid.

بستری (لایه‌ای) از سیمان که سنگ یا آجر را در آن کار می‌گذارند.

Diamonds found on a bed of coal.

الماس‌هایی که بر بستری (لایه‌ای) از زغال‌سنگ یافت می‌شود.

a bed of leaves

بستری (توده‌ای) از برگ

a bed of iron ore

لایه‌ای (بستری) از سنگ آهن

noun uncountable

با کسی خوابیدن (برای سکس)، هم‌خوابی، هم‌خوابه، هم‌بستر

He went to bed with his wife.

او با زنش هم‌بستر شد.

He wished to wed Zynat and bed her.

او آرزو می‌کرد با زینت عروسی کند و با او هم‌بستر شود.

noun countable

باغچه

a flower bed

باغچه‌ی گل

rose beds

باغچه‌های گل رز

نمونه‌جمله‌های بیشتر

withered bed

باغچه‌ی پژمرده

verb - transitive

(محکم در جایی) قرار دادن

The posts should be firmly bedded in concrete.

پایه‌ها باید محکم در بتن قرار داده شوند.

The wood was bedded firmly.

چوب محکم قرار گرفته بود.

verb - transitive

قدیمی (با کسی) جماع کردن، هم‌بستر شدن، سکس کردن

He beded with her.

با او جماع کرد.

She had gone to bed with a man she loved and had suffered the ultimate humiliation.

او با مردی که دوستش می‌داشت هم‌بستر شده بود و نهایت تحقیر را متحمل شده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She did not want to bed with him.

نمی‌خواست با او سکس کند.

noun abbreviation countable

(BED) (Bachelor of Education) مدرک لیسانس آموزش‌و‌پرورش، (شخص) لیسانسیه‌ی رشته‌ی آموزش‌و‌پرورش

He holds a BED.

مدرک لیسانس آموزش‌و‌پرورش دارد.

I am a BED.

لیسانسیه‌ی رشته‌ی آموزش‌و‌پرورش هستم.

verb - intransitive

به رختخواب رفتن، خوابیدن

a place to bed down

جایی برای خوابیدن

bed down at midnight

نیمه‌شب به رختخواب رفتن

verb - intransitive

لایه‌لایه کردن، چینه‌چینه کردن

verb - transitive

جای خواب آماده کردن، خواباندن

I bedded my son.

پسرم را خواباندم.

They bedded down for us.

برای ما جای خواب آماده کردند.

verb - transitive

زیرسازی کردن، زیرکار ساختن

abbreviation

(BED) (Binge eating disorder) اختلال پرخوری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bed

  1. noun furniture for sleeping
    Synonyms:
    couch cot mattress pallet bunk berth crib cradle divan chaise sack platform bedstead davenport trundle bassinet
  1. noun patch of ground for planting
    Synonyms:
    area piece plot garden strip row border frame
  1. noun base, foundation
    Synonyms:
    basis foundation bottom ground base seat rest bedrock groundwork understructure substratum
  1. verb plant
    Synonyms:
    establish plant set up insert embed fix base implant settle found

Phrasal verbs

bed down

جای خواب تهیه دیدن و خوابیدن

Collocations

bed and board

(در پانسیون‌ها و برخی هتل‌ها) بستر و خوراک، اتاق و سه وعده غذا

make the bed

تختخواب را مرتب کردن

change a bed

ملافه‌ی بستر را عوض کردن

Idioms

be brought to bed (of)

(قدیمی) زادن، به دنیا آوردن

bed of roses

وضع راحت، رفاه و خوشی

be in bed with someone

با کسی هم‌بستر بودن، جماع کردن

get up on the wrong side of the bed

از دنده‌ی چپ بلند شدن، بدخلقی کردن، زودرنج و زودخشم بودن

go to bed with

هم‌بستر شدن با، جماع کردن

Idioms بیشتر

put to bed

1- در بستر قرار دادن (مثلا کودک را) 2- روزنامه را برای چاپ آماده کردن

take to one's bed

(به خاطر بیماری یا خستگی و غیره) به بستر رفتن، در بستر ماندن، ناخوش شدن

to die in one's bed

به مرگ طبیعی مردن

you must lie on the bed you have made

خود کرده را تدبیر نیست

die in bed (or die in one's bed)

در اثر پیری یا بیماری مردن

سوال‌های رایج bed

معنی bed به فارسی چی میشه؟

کلمه "bed" در زبان انگلیسی به معنای "تخت" یا "تخت خواب" است. این واژه به اشیایی اشاره دارد که برای خوابیدن یا استراحت کردن مورد استفاده قرار می‌گیرند. تخت خواب‌ها معمولاً شامل یک پایه، یک تشک و گاهی اوقات بالش و ملحفه هستند. در ادامه به توضیحات بیشتری درباره معانی، انواع و نکات جالب مرتبط با "bed" اشاره می‌کنم.

معانی و کاربردها

در زبان انگلیسی، واژه "bed" علاوه بر معنای اصلی خود یعنی تخت خواب، در اصطلاحات و عبارات مختلف نیز استفاده می‌شود. به عنوان مثال:

- Bedridden: به معنای بیمار یا فردی که نمی‌تواند از تخت خود بلند شود، به دلیل بیماری یا شرایط خاص.

- Bedtime: زمان خوابیدن یا زمانی که فرد به تخت می‌رود.

- Bedrock: به معنای سنگ بستر یا اصلی‌ترین لایه زمین.

انواع تخت خواب

تخت خواب‌ها انواع مختلفی دارند که هرکدام ویژگی‌های خاص خود را دارند:

- تخت خواب یک نفره: مناسب برای یک نفر و معمولاً کوچکتر از تخت خواب دو نفره.

- تخت خواب دو نفره: طراحی شده برای دو نفر و معمولاً بزرگتر با ابعاد استاندارد.

- تخت خواب تاشو: تخت‌هایی که می‌توانند به راحتی جمع شوند و فضای کمتری اشغال کنند.

- تخت خواب‌های با فضای ذخیره‌سازی: این تخت‌ها به گونه‌ای طراحی شده‌اند که فضای زیر تشک برای نگهداری وسایل اضافی مورد استفاده قرار بگیرد.

نکات جالب

- تاریخچه: تخت خواب‌ها قدمتی هزاران ساله دارند. در گذشته، انسان‌ها از بسترهای طبیعی مانند علف یا پوست حیوانات برای خواب استفاده می‌کردند و با گذشت زمان، تخت خواب‌ها به شکل امروزی خود تبدیل شدند.

- تأثیر بر خواب: انتخاب یک تخت خواب مناسب می‌تواند تأثیر زیادی بر کیفیت خواب داشته باشد. تشک‌های سفت و نرم، ارتفاع تخت و حتی نوع بالش می‌توانند در خواب فرد تأثیرگذار باشند.

- تخت خواب‌های هوشمند: با پیشرفت تکنولوژی، امروزه تخت خواب‌های هوشمند به بازار آمده‌اند که می‌توانند دما، زاویه و حتی تنظیمات خواب را بر اساس نیازهای فرد کنترل کنند.

فرهنگ خواب

در بسیاری از فرهنگ‌ها، خواب و تخت خواب نماد آرامش و استراحت هستند. در برخی از فرهنگ‌ها، مراسم خاصی مانند "خواب نوزاد" وجود دارد که در آن خانواده‌ها برای خوشبختی نوزاد خود مراسم خاصی را در کنار تخت خواب او برگزار می‌کنند.

نکات بهداشتی

برای حفظ سلامتی و بهداشت، مهم است که تخت خواب و ملحفه‌ها به طور مرتب تمیز شوند. تشک‌ها باید هر چند سال یکبار تعویض شوند و از ملحفه‌های مناسب استفاده گردد تا از بروز آلرژی و مشکلات پوستی جلوگیری شود.

ارجاع به لغت bed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bed

لغات نزدیک bed

پیشنهاد بهبود معانی