آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۹ تیر ۱۴۰۴

    Billet

    ˈbɪlɪt ˈbɪlɪt

    گذشته‌ی ساده:

    billetted

    شکل سوم:

    billetted

    سوم‌شخص مفرد:

    billets

    وجه وصفی حال:

    billetting

    شکل جمع:

    billets

    معنی billet | جمله با billet

    noun countable

    جای خواب، اقامتگاه، محل استقرار، اتراقگاه (برای سربازان به‌صورت موقت)

    His billet was next to the ship's engine room.

    جای خواب او مجاور موتورخانه‌ی کشتی بود.

    The billet was cold and overcrowded, but at least it was dry.

    اقامتگاه سرد و شلوغ بود، ولی دست‌کم خشک بود.

    noun countable

    یادداشت کوتاه، نامه‌ی مختصر، پیام کوتاه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    He scribbled a quick billet and left it on her desk.

    یادداشت مختصری نوشت و روی میزش گذاشت.

    A billet arrived, summoning him to headquarters.

    نامه‌ای رسید که او را به ستاد فرماندهی فرا می‌خواند.

    noun countable

    سمت، شغل، پست، منصب

    He’s not happy with his current billet and wants a transfer.

    او از موقعیت شغلی فعلی‌اش راضی نیست و درخواست انتقال داده است.

    After the war, he was offered a comfortable billet in the foreign service.

    پس‌از جنگ، پستی راحت در خدمات خارجی به او پیشنهاد شد.

    noun countable

    کُنده‌ی چوب، هیزم

    They split the billets with an axe for kindling.

    آن‌ها کنده‌های چوب را با تبر برای درست کردن آتش خرد کردند.

    He threw another billet on the fire to keep it burning.

    او هیزمی دیگر در آتش انداخت تا شعله را زنده نگه دارد.

    noun countable

    شمش فلزی

    The billet had to cool for several hours after casting.

    شمش بعداز ریخته‌گری باید چند ساعت خنک می‌شد.

    The steel factory produces thousands of billets every day.

    کارخانه‌ی فولاد هر روز هزاران شمش تولید می‌کند.

    verb - transitive

    اسکان دادن، جای دادن، مستقر کردن (معمولاً برای سربازان)

    After arriving in the city, the troops were billeted for a week before deployment.

    پس‌از رسیدن به شهر، نیروها برای یک هفته پیش‌از اعزام اسکان یافتند.

    During the war, officers were often billeted in private homes.

    درطول جنگ، افسران اغلب در خانه‌های شخصی مستقر می‌شدند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد billet

    1. noun a post of employment
      Synonyms:
      job position place office appointment situation post berth spot gig note ticket line order pass notice document letter short letter requisition ballot pollack enroll bearing quarter quarters residence house dwelling lodge hut harbor camp canton bar slot loop log firewood slab strip
    1. verb to provide with often temporary lodging
      Synonyms:
      house accommodate lodge quarter bed room board put up harbor berth bunk domicile bestow canton

    سوال‌های رایج billet

    گذشته‌ی ساده billet چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده billet در زبان انگلیسی billetted است.

    شکل سوم billet چی میشه؟

    شکل سوم billet در زبان انگلیسی billetted است.

    شکل جمع billet چی میشه؟

    شکل جمع billet در زبان انگلیسی billets است.

    وجه وصفی حال billet چی میشه؟

    وجه وصفی حال billet در زبان انگلیسی billetting است.

    سوم‌شخص مفرد billet چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد billet در زبان انگلیسی billets است.

    ارجاع به لغت billet

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «billet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/billet

    لغات نزدیک billet

    • - billed
    • - biller
    • - billet
    • - billet-doux
    • - billfish
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    New York nevertheless nail technician navigator NBD nell nero growth stimulate still water stewardship stoplight sponge solitary platitude قبض قد گشنیز قلمبه قیراط فراکسیون فرشته‌ی مقرب قبح تقبیح تقبیح کردن قباحت مغرور فیزیوتراپی فیزیولوژی اغماض
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.