با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Put Up

pʊt ʌp pʊt ʌp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    put up
  • شکل سوم:

    put up
  • سوم‌شخص مفرد:

    puts up
  • وجه وصفی حال:

    putting up

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective): put-up

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb verb - transitive
بالا بردن، بالا آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- I always put up my hand to answer questions in class.
- دستم را همیشه برای پاسخ دادن به پرسش‌ها در کلاس بالا می‌برم.
- Please put up your hand if you have a question.
- اگر پرسشی دارید لطفاً دست خود را بالا ببرید.
phrasal verb verb - transitive B2
ساختن، ایجاد کردن
- The construction crew will put up the new office building next month.
- گروه ساخت‌وساز ساختمان اداری جدید را ماه آینده خواهند ساخت.
- They plan to put up a new playground in the park for the children.
- قصد دارند یک زمین بازی جدید در پارک برای بچه‌ها ایجاد کنند.
phrasal verb verb - transitive
زدن (پوستر و پرده و غیره)
- Can you put up the picture frame on the wall?
- آیا می‌توانید قاب عکس را به دیوار بزنید؟
- She asked her husband to put up the curtains in the living room.
- از شوهرش خواست که پرده‌های اتاق‌نشیمن را بزند.
phrasal verb verb - transitive
انگلیسی بریتانیایی بالا بردن، افزایش دادن (قیمت و ارزش و غیره)
- They decided to put up the price of their products due to rising production costs.
- تصمیم گرفتند به دلیل افزایش هزینه‌های تولید، قیمت محصولات خود را افزایش دهند.
- We need to put up the price of our services.
- باید قیمت خدمات خود را بالا ببریم.
phrasal verb verb - transitive
فراهم کردن، تأمین کردن (پول کافی)
- We need to find investors who are willing to put up money for our startup.
- باید سرمایه‌گذارانی را پیدا کنیم که مایل باشند برای استارتاپ ما پول فراهم کنند.
- I'll put up half of the money for the project.
- نیمی از پول پروژه را تأمین خواهم کرد.
phrasal verb verb - transitive
انگلیسی آمریکایی غذا و آشپزی گذاشتن، قرار دادن (در ظرف)
- I need to put up some strawberry jam for the winter.
- برای زمستان باید کمی مربای توت‌فرنگی بگذارم.
- Can you help me put up these pickles in mason jars?
- آیا می‌توانید به من کمک کنید که این ترشی‌ها را در شیشه‌های دهان‌گشاد قرار دهم؟
phrasal verb verb - transitive
کردن (مقاومت و غیره) (نشان دادن یا بیان کردن نوع خاصی از مخالفت با چیزی)
- Our goal is to put up resistance to the invading troops.
- هدف ما مقاومت در برابر نیروهای متجاوز است.
- She will put up a defense of her beliefs.
- او از اعتقاداتش دفاع خواهد کرد.
- The workers chose to put up a protest.
- کارگران تصمیم گرفتند اعتراض کنند.
phrasal verb verb - transitive
مطرح کردن (پیشنهاد و طرح و غیره)
- We should put up the idea of a charity fundraiser at the next meeting.
- در جلسه‌ی آتی باید ایده‌ی جمع‌آوری کمک‌های خیریه را مطرح کنیم.
- They are planning to put up a new marketing strategy to increase sales.
- آن‌ها در حال برنامه‌ریزی برای مطرح کردن استراتژی بازاریابی جدید برای افزایش فروش هستند.
phrasal verb verb - transitive
پیشنهاد دادن، معرفی کردن (به‌عنوان نامزد)
- They will put up three candidates for the upcoming election.
- سه نامزد را برای انتخابات آتی معرفی خواهند کرد.
- The opposition party is planning to put up a new face in the upcoming election.
- حزب اپوزیسیون در نظر دارد در انتخابات آتی چهره‌ی جدیدی را پیشنهاد بدهد.
phrasal verb verb - intransitive B2
جا دادن (به کسی) (برای اقامت موقت)
- Can you put me up for a few nights until I find a new apartment?
- آیا می‌توانید چند شب به من جا بدهید تا آپارتمان جدیدی پیدا کنم؟
- Can you put up your cousin for a few days?
- آیا می‌تونی به پسرخاله‌ات چند روز جا بدی؟
phrasal verb
ماندن (در جایی) (در شب)
- I need to put up at a hotel tonight.
- باید امشب در هتل بمانم.
- We're going to put up at a hotel near the airport.
- قرار است در هتلی نزدیک فرودگاه بمانیم.
adjective
مخفیانه‌برنامه‌ریزی‌شده، مخفیانه‌طرح‌ریزی‌شده
- The put-up meeting was scheduled for next week.
- قرار بود جلسه‌ی مخفیانه‌برنامه‌ریزی‌شده هفته‌ی آینده برگزار شود.
- The evidence against him seemed like a put-up attempt by his competitors.
- شواهدی که علیه او وجود داشت به نظر تلاشی مخفیانه‌طرح‌ریزی‌شده از سوی رقبای او بود.
phrasal verb verb - transitive
غلاف کردن (شمشیر)
- He put up his sword after the duel.
- پس از دوئل شمشیرش را غلاف کرد.
- With a swift motion, she put up her sword.
- او با یک حرکت سریع شمشیرش را غلاف کرد.
phrasal verb verb - transitive
گذاشتن، قرار دادن (لباس و مبلمان و غیره در جایی دیگر)
- Can you help me put up these boxes in the garage?
- آیا می‌توانید به من کمک کنید این جعبه‌ها را در گاراژ قرار دهم؟
- Let's put up the old furniture in the basement for now.
- بیایید مبلمان قدیمی را فعلاً در زیرزمین بگذاریم.
- We need to put up our summer clothes in the attic.
- باید لباس‌های تابستانی خود را در اتاق زیر شیروانی بگذاریم.
phrasal verb verb - transitive
عرضه کردن، در دسترس قرار دادن (برای حراج یا فروش)
- The artist put up her latest paintings.
- این هنرمند تازه‌ترین نقاشی‌های خود را عرضه کرد.
- Let's put up some old books.
- بیایید برخی از کتاب‌های قدیمی را در دسترس قرار دهیم.
phrasal verb verb - transitive
رسیدن، دست یافتن (به امتیاز و موفقیت و غیره)
- He put up the score of 500.
- به امتیاز ۵۰۰ رسید.
- We need to strategize better if we want to put up a higher score in the upcoming game.
- اگر می‌خواهیم در بازی آتی به امتیاز بیشتری دست یابیم، باید استراتژی بهتری داشته باشیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد put up

  1. phrasal verb accommodate guest
    Synonyms: bestow, billet, board, bunk, domicile, entertain, give lodging, harbor, house, lodge, make welcome, provide, quarter, take in
    Antonyms: turn away
  2. phrasal verb build, erect
    Synonyms: construct, fabricate, forge, make, put together, raise, rear, shape, uprear
    Antonyms: destroy, ruin
  3. phrasal verb Place in a high location
  4. phrasal verb Hang or mount
  5. phrasal verb Cajole or dare to do something
  6. phrasal verb Store away
  7. phrasal verb House, shelter or take in
  8. phrasal verb Present
  9. phrasal verb Provide funds in advance
  10. phrasal verb Make available, to offer

Collocations

  • to put up at auction

    به مزایده گذاشتن، به معرض حراج (یا مزایده) گذاشتن

ارجاع به لغت put up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «put up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/put-up-2

لغات نزدیک put up

پیشنهاد بهبود معانی