گذشتهی ساده:
put upشکل سوم:
put upسومشخص مفرد:
puts upوجه وصفی حال:
putting upشکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective): put-up
بالا بردن، بالا آوردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
I always put up my hand to answer questions in class.
دستم را همیشه برای پاسخ دادن به پرسشها در کلاس بالا میبرم.
Please put up your hand if you have a question.
اگر پرسشی دارید لطفاً دست خود را بالا ببرید.
ساختن، ایجاد کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The construction crew will put up the new office building next month.
گروه ساختوساز ساختمان اداری جدید را ماه آینده خواهند ساخت.
They plan to put up a new playground in the park for the children.
قصد دارند یک زمین بازی جدید در پارک برای بچهها ایجاد کنند.
زدن (پوستر و پرده و غیره)
Can you put up the picture frame on the wall?
آیا میتوانید قاب عکس را به دیوار بزنید؟
She asked her husband to put up the curtains in the living room.
از شوهرش خواست که پردههای اتاقنشیمن را بزند.
انگلیسی بریتانیایی بالا بردن، افزایش دادن (قیمت و ارزش و غیره)
They decided to put up the price of their products due to rising production costs.
تصمیم گرفتند به دلیل افزایش هزینههای تولید، قیمت محصولات خود را افزایش دهند.
We need to put up the price of our services.
باید قیمت خدمات خود را بالا ببریم.
فراهم کردن، تأمین کردن (پول کافی)
We need to find investors who are willing to put up money for our startup.
باید سرمایهگذارانی را پیدا کنیم که مایل باشند برای استارتاپ ما پول فراهم کنند.
I'll put up half of the money for the project.
نیمی از پول پروژه را تأمین خواهم کرد.
انگلیسی آمریکایی غذا و آشپزی گذاشتن، قرار دادن (در ظرف)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
I need to put up some strawberry jam for the winter.
برای زمستان باید کمی مربای توتفرنگی بگذارم.
Can you help me put up these pickles in mason jars?
آیا میتوانید به من کمک کنید که این ترشیها را در شیشههای دهانگشاد قرار دهم؟
کردن (مقاومت و غیره) (نشان دادن یا بیان کردن نوع خاصی از مخالفت با چیزی)
Our goal is to put up resistance to the invading troops.
هدف ما مقاومت در برابر نیروهای متجاوز است.
She will put up a defense of her beliefs.
او از اعتقاداتش دفاع خواهد کرد.
The workers chose to put up a protest.
کارگران تصمیم گرفتند اعتراض کنند.
مطرح کردن (پیشنهاد و طرح و غیره)
We should put up the idea of a charity fundraiser at the next meeting.
در جلسهی آتی باید ایدهی جمعآوری کمکهای خیریه را مطرح کنیم.
They are planning to put up a new marketing strategy to increase sales.
آنها در حال برنامهریزی برای مطرح کردن استراتژی بازاریابی جدید برای افزایش فروش هستند.
پیشنهاد دادن، معرفی کردن (بهعنوان نامزد)
They will put up three candidates for the upcoming election.
سه نامزد را برای انتخابات آتی معرفی خواهند کرد.
The opposition party is planning to put up a new face in the upcoming election.
حزب اپوزیسیون در نظر دارد در انتخابات آتی چهرهی جدیدی را پیشنهاد بدهد.
جا دادن (به کسی) (برای اقامت موقت)
Can you put me up for a few nights until I find a new apartment?
آیا میتوانید چند شب به من جا بدهید تا آپارتمان جدیدی پیدا کنم؟
Can you put up your cousin for a few days?
آیا میتونی به پسرخالهات چند روز جا بدی؟
ماندن (در جایی) (در شب)
I need to put up at a hotel tonight.
باید امشب در هتل بمانم.
We're going to put up at a hotel near the airport.
قرار است در هتلی نزدیک فرودگاه بمانیم.
مخفیانهبرنامهریزیشده، مخفیانهطرحریزیشده
The put-up meeting was scheduled for next week.
قرار بود جلسهی مخفیانهبرنامهریزیشده هفتهی آینده برگزار شود.
The evidence against him seemed like a put-up attempt by his competitors.
شواهدی که علیه او وجود داشت به نظر تلاشی مخفیانهطرحریزیشده از سوی رقبای او بود.
غلاف کردن (شمشیر)
He put up his sword after the duel.
پس از دوئل شمشیرش را غلاف کرد.
With a swift motion, she put up her sword.
او با یک حرکت سریع شمشیرش را غلاف کرد.
گذاشتن، قرار دادن (لباس و مبلمان و غیره در جایی دیگر)
Can you help me put up these boxes in the garage?
آیا میتوانید به من کمک کنید این جعبهها را در گاراژ قرار دهم؟
Let's put up the old furniture in the basement for now.
بیایید مبلمان قدیمی را فعلاً در زیرزمین بگذاریم.
We need to put up our summer clothes in the attic.
باید لباسهای تابستانی خود را در اتاق زیر شیروانی بگذاریم.
عرضه کردن، در دسترس قرار دادن (برای حراج یا فروش)
The artist put up her latest paintings.
این هنرمند تازهترین نقاشیهای خود را عرضه کرد.
Let's put up some old books.
بیایید برخی از کتابهای قدیمی را در دسترس قرار دهیم.
رسیدن، دست یافتن (به امتیاز و موفقیت و غیره)
He put up the score of 500.
به امتیاز ۵۰۰ رسید.
We need to strategize better if we want to put up a higher score in the upcoming game.
اگر میخواهیم در بازی آتی به امتیاز بیشتری دست یابیم، باید استراتژی بهتری داشته باشیم.
به مزایده گذاشتن، به معرض حراج (یا مزایده) گذاشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «put up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/put-up-2