فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bunk

bʌŋk bʌŋk

گذشته‌ی ساده:

bunked

شکل سوم:

bunked

سوم‌شخص مفرد:

bunks

وجه وصفی حال:

bunking

شکل جمع:

bunks

معنی و نمونه‌جمله

حرف توخالی و بی‌معنی، خوابگاه (در کشتی یا قطار)، هرگونه تختخواب تاشو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He bunked at a neighbor's house for a couple of nights.

دو شب در خانه‌ی یکی از همسایگان خوابید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bunk

  1. noun nonsense
    Synonyms:
    rubbish trash garbage baloney hogwash nonsense horsefeathers rot twaddle claptrap balderdash poppycock hooey jazz tommyrot piffle applesauce bilge flimflam eyewash tomfoolery
    Antonyms:
    sense
  1. noun twin bed, usually stacked; place to sleep
    Synonyms:
    bed cot pallet sack berth doss kip

Idioms

do a bunk

(انگلیسی - عامیانه) بدون اطلاع قبلی رفتن، جیم شدن، جا خالی کردن

ارجاع به لغت bunk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bunk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bunk

لغات نزدیک bunk

پیشنهاد بهبود معانی