گذشتهی ساده:
bunkedشکل سوم:
bunkedسومشخص مفرد:
bunksوجه وصفی حال:
bunkingشکل جمع:
bunksحرف توخالی و بیمعنی، خوابگاه (در کشتی یا قطار)، هرگونه تختخواب تاشو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He bunked at a neighbor's house for a couple of nights.
دو شب در خانهی یکی از همسایگان خوابید.
(انگلیسی - عامیانه) بدون اطلاع قبلی رفتن، جیم شدن، جا خالی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bunk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bunk