فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Kip

kɪp kɪp kɪp

معنی

noun verb - intransitive adverb

چرم دباغی، پوست گوساله و بره، در بستر رفتن، خوابیدن، بستر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kip

  1. noun a gymnastic exercise performed starting from a position with the legs over the upper body and moving to an erect position by arching the back and swinging the legs out and down while forcing the chest upright
    Synonyms:
    upstart
  1. verb be asleep
    Synonyms:
    sleep slumber log Z's catch-some-zs

ارجاع به لغت kip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kip

لغات نزدیک kip

پیشنهاد بهبود معانی