فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Slumber

ˈslʌmbər ˈslʌmbə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
چرت، خواب سبک، چرت زدن، چرتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The old woman slumbered peacefully.
- پیرزن در خواب آرامی فرورفته بود.
- The public conscience slumbers.
- وجدان اجتماعی در خواب غفلت فرو رفته است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slumber

  1. noun sleep
    Synonyms:
    rest nap snooze doze repose shut-eye forty winks drowse lethargy inactivity languor torpor stupor coma dormancy
    Antonyms:
    consciousness awakening wakefulness

ارجاع به لغت slumber

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slumber» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slumber

لغات نزدیک slumber

پیشنهاد بهبود معانی