گذشتهی ساده:
snoozedشکل سوم:
snoozedسومشخص مفرد:
snoozesوجه وصفی حال:
snoozingشکل جمع:
snoozesچرت زدن، خوابیدن (برای مدت کوتاه معمولاً در جایی بهجز تخت خود فرد)
Jahangir snoozes in front of the T.V.
جهانگیر جلوی تلویزیون چرت میزند.
He often snoozes on the train during his commute.
او اغلب هنگام رفتوآمد در قطار میخوابد.
چرت، خواب سبک (برای مدت کوتاه معمولاً در جایی بهجز تخت خود فرد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He enjoys a midday snooze on weekends.
او از چرت نیمروزی در آخرهفتهها لذت میبرد.
I'm going to grab a snooze before the movie starts.
من میخواهم قبلاز شروع فیلم، خواب سبکی داشته باشم.
دکمهی تعویق (در ساعت زنگدار و هشدار تلفن همراه)
I always regret hitting the snooze button.
من همیشه از زدن دکمهی تعویق پشیمان میشوم.
She relied on the snooze to get a few extra minutes of sleep.
او برای چند دقیقه خواب بیشتر به دکمهی تعویق تکیه میکرد.
کسلکننده، ملالآور، خستهکننده
That meeting was a total snooze; nothing interesting was discussed.
آن جلسه کاملاً خستهکننده بود. هیچ چیز جالبی در آن بحث نشد.
That lecture was a complete snooze.
آن سخنرانی کاملاً ملالآور بود.
The movie turned out to be a snooze.
فیلم کسلکننده از آب درآمد.
دست بجنبون (دیر بجنبی، ضرر کردی) (دست نجنبونی، کلاهت پس معرکهست) (دیر بجنبی، باختی)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «snooze» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snooze