گذشتهی ساده:
dozedشکل سوم:
dozedسومشخص مفرد:
dozesوجه وصفی حال:
dozingشکل جمع:
dozesچرت، چرت زدن (با off )
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
During his lecture, I dozed away.
طی سخنرانی او چرت میزدم.
She kept dozing.
او مرتب به خواب فرو میرفت.
She dozed off in the middle of her reading.
در حین خواندن به خواب رفت.
(بیاراده) خواب رفتن، به چرت افتادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «doze» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/doze