فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Doze

doʊz doʊz dəʊz

گذشته‌ی ساده:

dozed

شکل سوم:

dozed

سوم‌شخص مفرد:

dozes

وجه وصفی حال:

dozing

شکل جمع:

dozes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive

چرت، چرت زدن (با off )

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

During his lecture, I dozed away.

طی سخنرانی او چرت می‌زدم.

She kept dozing.

او مرتب به خواب فرو می‌رفت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She dozed off in the middle of her reading.

در حین خواندن به خواب رفت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد doze

  1. noun light sleep
    Synonyms:
    nap sleep snooze slumber drowse catnap shut-eye forty winks siesta
  1. verb take a nap
    Synonyms:
    sleep snooze slumber nod off drowse drop off drift off catnap sleep lightly catch a wink cop some z’s

Phrasal verbs

doze off

(بی‌اراده) خواب رفتن، به چرت افتادن

ارجاع به لغت doze

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «doze» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/doze

لغات نزدیک doze

پیشنهاد بهبود معانی