فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Drowse

draʊz draʊz

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

خواب‌آلود کردن، کند شدن، چرت زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

She drowsed off and then awoke with a start.

او به خواب سبکی فرو رفت و سپس از خواب پرید.

I drowsed away the afternoon.

بعد از ظهر را با خواب‌آلودگی گذراندم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I nudged the driver because he was falling into a drowse.

با آرنج به راننده زدم؛ چون داشت چرت می‌زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد drowse

  1. verb sleep lightly or for a short period of time
    Synonyms:
    nap doze snooze nod
  1. noun a light fitful sleep
    Synonyms:
    doze

ارجاع به لغت drowse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «drowse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/drowse

لغات نزدیک drowse

پیشنهاد بهبود معانی