گذشتهی ساده:
drownedشکل سوم:
drownedسومشخص مفرد:
drownsوجه وصفی حال:
drowningغرق کردن، غرق شدن، خیس کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His son fell into the lake and drowned.
پسرش افتاد توی دریاچه و غرق شد.
They first shot and then drowned him.
اول تیرش زدند و سپس او را در آب خفه کردند.
The rising of the sea level will drown many of the world's cities.
بالا رفتن آب دریا موجب زیر آب رفتن بسیاری از شهرهای جهان خواهد شد.
The river overflowed, drowning several villages.
رودخانه لبریز شد و چندین دهکده را غرق در آب کرد.
She is drowning in bliss.
او غرق در شادکامی است.
He was drowned in work.
او غرق در کار بود.
The airplane's noise drowned out the sound of the loudspeaker.
صدای هواپیما صدای بلندگو را تحتالشعاع قرار داد.
He was drowning his sorrows in a bottle of wine.
داشت غمهای خود را در یک بطری شراب غرق میکرد.
She drowned the fish in a watery sauce.
او ماهی را در سس آبکی خواباند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «drown» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/drown