فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Engulf

ɪnˈɡʌlf ɪnˈɡʌlf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    engulfed
  • شکل سوم:

    engulfed
  • سوم شخص مفرد:

    engulfs
  • وجه وصفی حال:

    engulfing

توضیحات

همچنین می‌توان از ingulf به‌ جای engulf استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    غرق کردن در، غوطه ورساختن، توی چیزی فروبردن، فراگرفتن، خروشان کردن
    • - Fire had engulfed the building.
    • - آتش ساختمان را در کام خود فرو برده بود.
    • - Flood was threatening to engulf the village.
    • - دهکده در معرض خطر محاصره سیل قرار داشت.
    • - His mistake was to engulf himself in a political mire.
    • - اشتباه او این بود که خود را در یک منجلاب سیاسی غوطه‌ور کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد engulf

  1. verb absorb, overwhelm
    Synonyms: bury, consume, deluge, drown, encompass, engross, envelop, flood, imbibe, immerse, inundate, overflow, overrun, overwhelm, plunge, submerge, swallow up, swamp, whelm

ارجاع به لغت engulf

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «engulf» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/engulf

لغات نزدیک engulf

پیشنهاد بهبود معانی