گذشتهی ساده:
engulfedشکل سوم:
engulfedسومشخص مفرد:
engulfsوجه وصفی حال:
engulfingهمچنین میتوان از ingulf به جای engulf استفاده کرد.
احاطه کردن، محاصره کردن، گیر انداختن، گرفتار کردن
Flood was threatening to engulf the village.
دهکده در معرض خطر محاصرهی سیل قرار داشت.
Fear can sometimes engulf a person in overwhelming situations.
ترس گاهی اوقات ممکن است فرد را در موقعیتهای طاقتفرسا گرفتار کند.
بلعیدن، در کام خود فرو بردن، فرو بردن، غرق کردن، غوطهور کردن، فراگرفتن، در بر گرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Fire had engulfed the building.
آتش ساختمان را در کام خود فرو برده بود.
His mistake was to engulf himself in a political mire.
اشتباه او این بود که خود را در یک منجلاب سیاسی غوطهور کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «engulf» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/engulf