فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Inundate

ˈɪnəndeɪt ˈɪnəndeɪt

گذشته‌ی ساده:

inundated

شکل سوم:

inundated

سوم‌شخص مفرد:

inundates

وجه وصفی حال:

inundating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

زیر سیلی از چیزی غرق شدن، با خیل عظیمی از چیزی مواجه شدن، اشباع شدن (کار و نامه و غیره)

Our office was inundated with job applications.

سیل درخواست کار به اداره‌ی ما سرازیر شد.

The overwhelming number of emails inundated my inbox.

تعداد زیاد ایمیل‌ها صندوق ورودی من را اشباع کرد.

verb - transitive formal

سیل‌زده کردن، از آب پوشانیدن، زیر سیل بردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Rain caused the river to inundate farms.

باران موجب شد که رودخانه کشتزارها را زیر آب ببرد.

Our basement was completely inundated.

زیرزمین ما پر از آب شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inundate

  1. verb drown, overwhelm
    Synonyms:
    flood overwhelm submerge engulf immerse overflow swamp deluge dunk glut overrun pour down on snow whelm
    Antonyms:
    underwhelm

ارجاع به لغت inundate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inundate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inundate

لغات نزدیک inundate

پیشنهاد بهبود معانی