گذشتهی ساده:
inundatedشکل سوم:
inundatedسومشخص مفرد:
inundatesوجه وصفی حال:
inundatingزیر سیلی از چیزی غرق شدن، با خیل عظیمی از چیزی مواجه شدن، اشباع شدن (کار و نامه و غیره)
Our office was inundated with job applications.
سیل درخواست کار به ادارهی ما سرازیر شد.
The overwhelming number of emails inundated my inbox.
تعداد زیاد ایمیلها صندوق ورودی من را اشباع کرد.
سیلزده کردن، از آب پوشانیدن، زیر سیل بردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Rain caused the river to inundate farms.
باران موجب شد که رودخانه کشتزارها را زیر آب ببرد.
Our basement was completely inundated.
زیرزمین ما پر از آب شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inundate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inundate