حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
در مایع فرو کردن (هنگام خوردن)، غوطه دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He dunked his bread in yogurt and ate it.
او نان خود را در ماست میزد و میخورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dunk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dunk