گذشتهی ساده:
soppedشکل سوم:
soppedسومشخص مفرد:
sopsوجه وصفی حال:
soppingشکل جمع:
sopsSOP در معنای دوم مخفف لغت standard operating procedure است.
دلخوشکنک (چیزی کماهمیت یا کمارزش که برای دلجویی یا جلوگیری از شکایت داده میشود)
Salary increases were offered as a sop to the striking teachers.
بهعنوان دلخوشکنک به معلمان اعتصابی اضافه حقوق پیشنهاد شد.
The politician's promises were seen as nothing more than a sop to the voters.
وعدههای این سیاستمدار چیزی بیش از دلخوشکنک به رأیدهندگان تلقی نمیشد.
رویهی استاندارد عملیاتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The team should review and update the SOP.
تیم باید رویهی استاندارد عملیاتی را بررسی و بهروز کند.
Before starting any new project, it is important to review the SOP.
پیش از شروع هر پروژهی جدید، بررسی رویهی استاندارد عملیاتی مهم است.
غذا و آشپزی تلیت، ترید
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
She enjoyed her bread sop in the savory broth.
او از تلیت نان خود در آبگوشت خوشطعم لذت برد.
She enjoyed the savory sop.
او از ترید خوشطعم لذت برد.
غذا و آشپزی تلیت کردن، ترید کردن
The bread was sopped in the flavorful sauce.
نان در سس خوشطعم تلیت کرد.
She decided to sop the bread in the delicious soup.
تصمیم گرفت نان را در آبگوش خوشمزه ترید کند.
خیساندن، خیس کردن
The rain continued to sop the ground.
باران همچنان زمین را خیس میکرد.
She sopped her shirt.
پیراهنش را خیساند.
پاک کردن (مایعات) (معمولاً با up میآید)
She used a damp cloth to sop up the spilled milk on the kitchen floor.
از پارچهی مرطوب برای پاک کردن شیر ریختهشده روی کف آشپزخانه استفاده کرد.
He grabbed a sponge and began to sop up the spilled juice on the table.
اسفنجی را برداشت و شروع به پاک کردن آب ریختهشده روی میز کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sop» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sop