آخرین به‌روزرسانی:

Drench

drentʃ drentʃ

گذشته‌ی ساده:

drenched

شکل سوم:

drenched

سوم‌شخص مفرد:

drenches

وجه وصفی حال:

drenching

شکل جمع:

drenches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

خیساندن، نوشانیدن، آب دادن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a salad drenched in brandy

سالادی که در براندی خوابانده شده است

a rain drenched forest

جنگل خیس از باران

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to administer a drench to a horse

داروی آبگونه به اسب خوراندن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد drench

  1. verb wet thoroughly
    Synonyms:
    soak saturate immerse douse submerge dunk dip steep flood inundate drown sop souse deluge pour duck impregnate sodden teem seethe imbrue
    Antonyms:
    dry parch

ارجاع به لغت drench

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «drench» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/drench

لغات نزدیک drench

پیشنهاد بهبود معانی