گذشتهی ساده:
drenchedشکل سوم:
drenchedسومشخص مفرد:
drenchesوجه وصفی حال:
drenchingشکل جمع:
drenchesخیساندن، نوشانیدن، آب دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a salad drenched in brandy
سالادی که در براندی خوابانده شده است
a rain drenched forest
جنگل خیس از باران
to administer a drench to a horse
داروی آبگونه به اسب خوراندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «drench» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/drench