با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Deluge

ˈdeljuːdʒ ˈdeljuːdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    deluged
  • شکل سوم:

    deluged
  • سوم‌شخص مفرد:

    deluges
  • وجه وصفی حال:

    deluging
  • شکل جمع:

    deluges

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
آب‌و‌هوا سیل، طوفان، غرق کردن، طوفان ایجاد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Suddenly, the rain turned into a deluge.
- ناگهان باران به رگبار شدید تبدیل شد.
- A deluge of letters invaded the radio station.
- سیلی از نامه به ایستگاه رادیو سرازیر شد.
- The village was deluged with muddy water.
- آب گل‌آلود دهکده را فرا گرفت.
- We were deluged with phone calls.
- ما را تلفن باران کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deluge

  1. noun downpour, flood of something
    Synonyms: avalanche, barrage, cataclysm, cataract, drencher, flux, inundation, niagara, overflowing, overrunning, pour, rush, spate, torrent
  2. verb inundate with water
    Synonyms: douse, drench, drown, engulf, flood, flush, gush, overflow, overrun, overwhelm, pour, sluice, soak, sop, souse, stream, submerge, swamp, wet, whelm
  3. verb overwhelm
    Synonyms: abound, crowd, engulf, flood, glut, inundate, overcome, overcrowd, overload, overrun, oversupply, snow, snow under, swamp, teem

Collocations

  • the deluge

    (انجیل) طوفان نوح (Noah's flood هم می‌گویند)

ارجاع به لغت deluge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deluge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deluge

لغات نزدیک deluge

پیشنهاد بهبود معانی