گذشتهی ساده:
crowdedشکل سوم:
crowdedسومشخص مفرد:
crowdsوجه وصفی حال:
crowdingشکل جمع:
crowdsجمعیت، ازدحام، شلوغی، اجتماع، گروه، ازدحام کردن، چپیدن، با زور و فشار پر کردن، انبوه مردم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A crowd (of people) gathered in the square.
انبوهی از مردم در میدان گرد آمدند.
He vanished into the crowd.
او در میان جمعیت ناپدید شد.
He is a crowd pleaser.
او عوام فریب است، او مردم پسند است.
the political leader and his crowd of followers
رهبر سیاسی و گروه پیرو او
The referee blew his whistle and the crowd roared.
داور مسابقه سوت زد و تماشاگران برخروشیدند.
Reporters crowded the courtroom.
گزارشگران در دادگاه ازدحام کردند.
Fifty people were crowded into a small bus.
پنجاه نفر را در یک اتوبوس کوچک چپانده بودند.
They crowded the sheep into the pen.
گوسفندان را به آغل راندند.
People crowded about his corpse.
مردم دور جسد او جمع شدند.
The children crowded me out of the bed.
بچهها مرا از تخت بیرون انداختند.
Stop crowding me, I can't write any faster!
اذیتم نکن! از این تندتر نمیتوانم بنویسم!
Today the streets are crowded.
امروز خیابانها شلوغ است.
All day, crowds of people came to watch.
تمام روز دستههای انبوه مردم برای تماشا آمدند.
A whole crowd of relatives are coming to dinner!
یک قافله قوم و خویش برای شام خواهند آمد!
(با فشار یا ازدحام کسی را) بیرون راندن
crowds of (or a whole crowd of)
شمار بسیار، مردم زیاد
(کشتی بادبانی) شمار زیادی بادبان افراشتن (برای زیاد کردن سرعت)
(عامیانه) مزاحم نشو (ما دو نفر میخواهیم تنها باشیم)، سه نفری نمیشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crowd» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crowd