گذشتهی ساده:
swarmedشکل سوم:
swarmedسومشخص مفرد:
swarmsوجه وصفی حال:
swarmingشکل جمع:
swarmsهوش مصنوعی گروه، دسته زیاد، گروه زنبوران، ازدحام، ازدحام کردن، هجوم آوردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی هوش مصنوعی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a swarm of onlookers
سیلی از تماشاچیان
The bees swarmed around him.
زنبورها برسرش ریختند.
People swarmed around his car.
مردم ریختند دور اتومبیلش.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «swarm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/swarm