امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mob

mɑːb mɒb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mobbed
  • شکل سوم:

    mobbed
  • سوم‌شخص مفرد:

    mobs
  • وجه وصفی حال:

    mobbing
  • شکل جمع:

    mobs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

countable C1
انبوه مردم، جمعیت، غوغا، ازدحام کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the use of superstition for the purpose of intimidating the mob
- استفاده از خرافات برای ایجاد واهمه میان توده‌ها
- Windows were smashed and the police beaten by the angry mobs.
- انبوهی از مردم خشمگین پنجره‌ها را شکستند و پلیس را کتک زدند.
- fear of mob rule
- ترس از چیرگی اراذل و اوباش
- The streets were full of mobs.
- مردم خیابانها را پر کرده بودند.
- He told the police and now the mob is after him.
- او به پلیس گفت و اکنون دسته‌ی دزدان می‌خواهند به حسابش برسند.
- Reporters mobbed him and he reached his car with effort.
- خبرنگاران دورش ازدحام کردند و او به زحمت خودش را به اتومبیل رساند.
- Workers tried to mob him but the police came to his rescue.
- کارگران کوشیدند بر سرش بریزند؛ ولی پلیس به دادش رسید.
- On sale days, shoppers mob Lallehzar.
- در روزهای حراج خریداران در لاله‌زار غوغا به‌پا می‌کنند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mob

  1. noun large group of people
    Synonyms:
    assemblage body cabal camp canaille cattle circle clan class clique collection commonality company coterie crew crowd crush drove flock gang gathering herd horde host jam lot mass masses multitude pack populace posse press proletariat rabble riffraff ring riot scum set swarm throng troop
  1. verb come upon by pushing; surround
    Synonyms:
    attack cram crowd fill hustle jam jostle overrun pack riot set upon swarm throng
    Antonyms:
    avoid ignore leave alone shun

ارجاع به لغت mob

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mob» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mob

لغات نزدیک mob

پیشنهاد بهبود معانی