با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Jostle

ˈdʒɑːsl ˈdʒɒsl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    jostled
  • شکل سوم:

    jostled
  • سوم شخص مفرد:

    jostles
  • وجه وصفی حال:

    jostling

توضیحات

همچنین می‌توان از justle به‌ جای jostle استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb
    تنه، هل، تکان، تنه زدن
    • - Thousands of people were jostling in the square.
    • - هزاران نفر در میدان لول می‌خوردند.
    • - The angry crowd jostled the condemned man.
    • - مردم خشمگین مرد محکوم را هل می‌دادند.
    • - He jostled his way out of the room.
    • - با فشار و تنه زدن (به دیگران) از اتاق خارج شد.
    • - Europe, where several languages jostle each other.
    • - اروپا که در آن چندین زبان با هم سایش دارند.
    • - Tribes jostled with one another for food.
    • - عشیره‌ها بر سر خوراک با هم درافتادند.
    • - a novel good enough to jostle with the others in the market
    • - رمان خوبی که می‌توانست در بازار با دیگر رمان‌ها رقابت کند
    • - He wished to be away from the hustle and jostle of the bazaar.
    • - او آرزو می‌کرد که از سر و صدا و ازدحام بازار به دور باشد.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد jostle

  1. verb bump, shake
    Synonyms: bang into, bulldoze, bump heads, butt, crash, crowd, elbow, hustle, jab, jog, joggle, jolt, nudge, press, push, push around, push aside, rough and tumble, scramble, shoulder, shove, squeeze, thrust

ارجاع به لغت jostle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jostle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/jostle

لغات نزدیک jostle

پیشنهاد بهبود معانی