تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(با تکان دادن) فرود آوردن، تکاندن
سرکیسه کردن، تلکه کردن
آزمودن، امتحان کردن
از سر باز کردن، از شر کسی خلاص شدن، از گیر کسی فرار کردن
1- به هیجان درآوردن، آشفته کردن 2- تکان دادن، یکه خوردن
از شر چیزی راحت شدن، خلاص شدن
با تکان دادن چیزی را (از چیزی) زدودن، تکاندن
با تکان دادن مخلوط کردن
shake one's fist (at somebody)
(به نشان تهدید) مشت خود را (به سوی کسی) تکان دادن
(معمولاً به نشان مخالفت یا منفی) سر تکان دادن، امتناع کردن
shake somebody's hands (shake hands with somebody)
با کسی دست دادن، دست کسی را فشردن
give someone (or something) the shake
(عامیانه) قال گذاشتن، از شر کسی راحت شدن، از گیر کسی فرار کردن، از سر باز کردن
in a couple of shakes (or in two shakes of a lamb's tail)
(انگلیس - عامیانه) زود، در یک آن، الان
(عامیانه) معمولی، نه مثل آش دهن سوز، نه چندان خوب یا برجسته
(عامیانه) 1- شتاب کردن، عجله کردن
2- رقصیدن، پایکوبی کردن
رقصیدن، پایکوبی
(عامیانه) زهره ترک شدن، خیلی ترسیدن، به خود لرزیدن
مثل برگ لرزیدن (از سرما یا ترس)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shake» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shake