امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Frighten

ˈfraɪtn ˈfraɪtn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    frightened
  • شکل سوم:

    frightened
  • سوم‌شخص مفرد:

    frightens
  • وجه وصفی حال:

    frightening

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
( fright =) به وحشت انداختن، ترساندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- to be frightened
- هول کردن، ترسیدن
- Homa was frightened by a mouse.
- هما از موش ترسید.
- to frighten someone into confessing
- از راه ترس کسی را به اقرار وادار کردن
- Her bad temper frightened away all her suitors.
- خلق بد او همه‌ی خواستگارانش را رانده بود.
- The car's noise frightened the deer off.
- صدای اتومبیل آهو را رم داد.
- She frightens easily.
- او زود می‌ترسد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frighten

  1. verb shock, scare
    Synonyms:
    affright agitate alarm appall astound awe browbeat bulldoze chill chill to the bone cow curdle the blood daunt demoralize deter disburb discomfort disconcert discourage dishearten dismay disquiet faze horrify intimidate make blood run cold make teeth chatter panic perturb petrify repel scare away scare off scare to death spook startle stiff strike terror into terrify terrorize unhinge unnerve
    Antonyms:
    calm comfort exhilarate gladden

لغات هم‌خانواده frighten

  • verb - transitive
    frighten

ارجاع به لغت frighten

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frighten» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frighten

لغات نزدیک frighten

پیشنهاد بهبود معانی