Browbeat

ˈbraʊbiːt ˈbraʊbiːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
عتاب کردن، تشر زدن، نهیب زدن به

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد browbeat

  1. verb castigate, nag
    Synonyms: badger, bludgeon, bluster, bulldoze, bully, coerce, cow, despotize, domineer, dragoon, frighten, harass, hector, intimidate, lean on, lord it over, oppress, overawe, overbear, put heat on, put the chill on, put through the wringer, threaten, tyrannize
    Antonyms: boost, coax, compliment, praise

ارجاع به لغت browbeat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «browbeat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/browbeat

لغات نزدیک browbeat

پیشنهاد بهبود معانی