فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Tyrannize

ˈtɪrənaɪz ˈtɪrənaɪz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adverb
ستم کردن، مستبدانه حکومت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- fathers who tyrannize their children
- پدرانی که به فرزندان خود ظلم می‌کنند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tyrannize

  1. verb to treat arbitrarily or cruelly
    Synonyms:
    trample grind
  1. verb to command or issue commands in an arrogant manner
    Synonyms:
    boss dominate rule order dictate domineer intimidate oppress tyrannise despotize trample persecute grind-down

ارجاع به لغت tyrannize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tyrannize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tyrannize

لغات نزدیک tyrannize

پیشنهاد بهبود معانی