امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dominate

ˈdɑːməneɪt ˈdɒməneɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dominated
  • شکل سوم:

    dominated
  • سوم‌شخص مفرد:

    dominates
  • وجه وصفی حال:

    dominating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
چیره شدن، حکمفرما شدن، تسلط یافتن، تفوق یافتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- to dominate a group
- بر گروهی چیره شدن
- Don't dominate the conversation!
- متکلم وحده نشو!، بحث را قبضه نکن!
- the mountain that dominates the city
- کوهی که بر شهر مسلط است
- When Germany dominated Europe.
- هنگامی که آلمان بر اروپا فرمانروایی می‌کرد.
- The thought that had dominated her mind.
- اندیشه‌ای که بر مغز او چیره شده بود.
- to dominate a football league
- در صدر باشگاه‌های فوتبال قرار داشتن
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - intransitive
چیره بودن، مسلط بودن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dominate

  1. verb govern, rule
    Synonyms:
    boss call the shots command control detract from dictate direct domineer eclipse handle have one’s way have upper hand head hold sway over influence keep under thumb lay down the law lead lead by the nose manage monopolize outshine overbear overrule overshadow play first fiddle predominate preponderate prevail prevail over reign rule the roost run run the show sit on top of subject subjugate superabound sway tyrannize
    Antonyms:
    follow go along submit surrender yield
  1. verb tower above
    Synonyms:
    bestride look down upon loom over overlie overlook overtop stand over survey
    Antonyms:
    be below

لغات هم‌خانواده dominate

  • verb - transitive
    dominate

ارجاع به لغت dominate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dominate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dominate

لغات نزدیک dominate

پیشنهاد بهبود معانی