گذشتهی ساده:
dominatedشکل سوم:
dominatedسومشخص مفرد:
dominatesوجه وصفی حال:
dominatingچیره شدن، حکمفرما شدن، تسلط یافتن، تفوق یافتن
to dominate a group
بر گروهی چیره شدن
Don't dominate the conversation!
متکلم وحده نشو!، بحث را قبضه نکن!
the mountain that dominates the city
کوهی که بر شهر مسلط است
When Germany dominated Europe.
هنگامی که آلمان بر اروپا فرمانروایی میکرد.
The thought that had dominated her mind.
اندیشهای که بر مغز او چیره شده بود.
to dominate a football league
در صدر باشگاههای فوتبال قرار داشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dominate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dominate