گذشتهی ساده:
reignedشکل سوم:
reignedسومشخص مفرد:
reignsوجه وصفی حال:
reigningشکل جمع:
reignsسلطنت، پادشاهی، چیرگی، سلطه، تسلط، حکومت، حکمروایی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
during the reign of Anooshirvan
در دوران پادشاهی انوشیروان
the reign of common sense and of good will
چیرگی عقل سلیم و حسن نیت
دوران پادشاهی، دوران سلطنت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
during the twentieth year of his reign
در بیستمین سال سلطنت او
سلطنت کردن، پادشاهی کردن
He reigned for thirty years.
او سی سال سلطنت کرد.
The British monarch reigns but does not rule.
پادشاه انگلیس سلطنت میکند؛ ولی حکومت نمیکند.
چیره شدن یا بودن، فرمانروایی کردن، حاکم بودن، حکومت کردن
Where justice reigns strife seldom enters.
آنجا که عدالت حاکم است، کشمکش بهندرت راه مییابد.
Now that peace reigns over the night.
اکنون که آرامش بر شب حکم فرماست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reign» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reign