فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Predominate

prɪˈdɑːməneɪt prɪˈdɒməneɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive verb - intransitive adjective
    (نجوم) دارای نفوذ نجومی، قاطع بودن، نفوذ قاطع داشتن، مسلط بودن، چربیدن
    • - The views of the right wing predominate within the party.
    • - نظریات جناح راست در حزب حاکم شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد predominate

  1. verb be the most important, noticeable
    Synonyms: carry weight, command, dominate, domineer, get the upper hand, govern, hold sway, manage, outweigh, overrule, overshadow, preponderate, prevail, reign, rule, tell

لغات هم‌خانواده predominate

ارجاع به لغت predominate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «predominate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/predominate

لغات نزدیک predominate

پیشنهاد بهبود معانی