با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Predominant

prɪˈdɑːmənənt prɪˈdɒmɪnənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
غالب، مسلط، حکم فرما، نافذ، عمده، برجسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The predominant genes determine the individual's characteristics.
- ژن‌های چیره خصوصیات فرد را تعیین می‌کند.
- Soon, Japan became predominant in the Far East.
- دیری نپایید که ژاپن در خاور دور سرآمد شد.
- This school's students are predominantly Black.
- بیشتر دانش‌آموزان این مدرسه سیاه‌پوست هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد predominant

  1. adjective ruling; most important
    Synonyms: absolute, all-powerful, almighty, arbitrary, ascendant, authoritative, capital, chief, controlling, directing, dominant, dominating, effective, efficacious, governing, holding the reins, imperious, influential, leading, main, mighty, official, omnipotent, overbearing, overpowering, paramount, potent, predominate, preponderant, prevailing, prevalent, primary, prime, principal, prominent, reigning, sovereign, superior, superlative, supervisory, supreme, surpassing, transcendent, weighty
    Antonyms: inconsequential, minor, trivial, unimportant

لغات هم‌خانواده predominant

ارجاع به لغت predominant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «predominant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/predominant

لغات نزدیک predominant

پیشنهاد بهبود معانی