گذشتهی ساده:
governedشکل سوم:
governedسومشخص مفرد:
governsادارهکننده، حاکم (بر)، فرماندهنده، حکمران
the governing body of the organization
هیئت ادارهکنندهی سازمان
FIVB is the international governing body of volleyball.
FIVB نهاد بینالمللی حاکم بر والیبال است.
کنترلکننده، تأثیرگذار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a governing principle
اصل کنترلکننده
a governing factor
عامل تأثیرگذار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «governing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/governing