آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ مهر ۱۴۰۴

    Dominant

    ˈdɑːmənənt ˈdɒmɪnənt

    شکل جمع:

    dominants

    صفت تفضیلی:

    more dominant

    صفت عالی:

    most dominant

    معنی dominant | جمله با dominant

    adjective C1

    مسلط، غالب، برتر، چیره، برجسته

    She played a dominant role in shaping the new policy.

    او نقش برجسته‌ای در شکل‌گیری سیاست جدید ایفا کرد.

    The dominant culture often influences minority traditions.

    فرهنگ غالب، اغلب بر سنت‌های اقلیت‌ها تأثیر می‌گذارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They had been oppressed by a more dominant race.

    آنان توسط نژاد چیره‌تری مورد ظلم و جور قرار گرفته بودند.

    one of the dominant states in Brazil

    یکی از ایالت‌های برتر در کشور برزیل

    ... today you are great and dominant

    ... که امروز سالار و سرپنجه‌ای

    adjective

    زیست‌شناسی غالب (ژن)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    Brown eyes are the result of a dominant gene in humans.

    چشمان قهوه‌ای نتیجه‌ی ژنی غالب در انسان‌هاست.

    If a dominant gene is present, it will mask the effect of the recessive gene.

    اگر ژن غالب وجود داشته باشد، اثر ژن مغلوب را می‌پوشاند.

    adjective

    کالبدشناسی غالب، مسلط (بخشی از بدن)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

    مشاهده

    Language skills are usually controlled by the dominant hemisphere of the brain.

    مهارت‌های زبانی معمولاً توسط نیمکره‌ی غالب مغز کنترل می‌شوند.

    Most people have the right hand as their dominant hand.

    بیشتر افراد دست راست را به‌عنوان دست مسلط خود دارند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the dominant eye

    چشم غالب (قوی‌تر)

    the dominant hemisphere of the brain

    نیمکره‌ی غالب (در مغز)

    adjective

    روان‌شناسی سلطه‌گر، مسلط، چیره

    Despite his dominant character, he listens carefully to other opinions.

    باوجود شخصیت سلطه‌گرش، او با دقت به نظرات دیگران گوش می‌دهد.

    She has a dominant personality that naturally attracts respect.

    او شخصیتی مسلط دارد که به‌طور طبیعی احترام دیگران را جلب می‌کند.

    adjective

    موسیقی نمایان (آکورد)

    Most traditional songs return from the dominant chord to the tonic chord.

    بیشتر آهنگ‌های سنتی از آکورد نمایان به آکورد پایه بازمی‌گردند.

    In the key of C major, the dominant note is G.

    در گام دو ماژور، نت نمایان سل است.

    noun countable

    موسیقی نت نمایان

    Composers frequently highlight the dominant to build musical tension.

    آهنگسازان اغلب نت نمایان را برجسته می‌کنند تا تنش موسیقایی ایجاد کنند.

    The dominant is the fifth note above the tonic in a diatonic scale.

    نمایان، پنجمین نت بالاتر از نت پایه در گام دیاتونیک است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد dominant

    1. adjective superior, controlling
      Synonyms:
      chief first foremost leading main paramount principal supreme commanding effective governing imperative powerful prevailing ruling ascendant assertive authoritative bossy despotic domineering imperious obtaining overbearing predominant preeminent presiding prevalent reigning sovereign surpassing transcendent controlling demonstrative outweighing overbalancing overweighing preponderant regnant
      Antonyms:
      inferior modest humble unassuming reserved uncontrolling retiring unaggressive
    1. adjective main, primary
      Synonyms:
      primary chief major principal outstanding prominent predominant prevailing number one paramount influential preeminent stellar capital
      Antonyms:
      secondary subordinate inferior

    Collocations

    a dominant hill

    تپه‌ی مسلط (بر اطراف)

    a dominant personality

    (روانشناسی) شخصیت چیره (یا سلطه‌گر)

    سوال‌های رایج dominant

    شکل جمع dominant چی میشه؟

    شکل جمع dominant در زبان انگلیسی dominants است.

    صفت تفضیلی dominant چی میشه؟

    صفت تفضیلی dominant در زبان انگلیسی more dominant است.

    صفت عالی dominant چی میشه؟

    صفت عالی dominant در زبان انگلیسی most dominant است.

    ارجاع به لغت dominant

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dominant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dominant

    لغات نزدیک dominant

    • - domiciliation
    • - dominance
    • - dominant
    • - dominantly
    • - dominate
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.