آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Dominant

ˈdɑːmənənt ˈdɒmɪnənt

شکل جمع:

dominants

صفت تفضیلی:

more dominant

صفت عالی:

most dominant

معنی dominant | جمله با dominant

adjective C1

مسلط، غالب، برتر، چیره، برجسته

She played a dominant role in shaping the new policy.

او نقش برجسته‌ای در شکل‌گیری سیاست جدید ایفا کرد.

The dominant culture often influences minority traditions.

فرهنگ غالب، اغلب بر سنت‌های اقلیت‌ها تأثیر می‌گذارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They had been oppressed by a more dominant race.

آنان توسط نژاد چیره‌تری مورد ظلم و جور قرار گرفته بودند.

one of the dominant states in Brazil

یکی از ایالت‌های برتر در کشور برزیل

... today you are great and dominant

... که امروز سالار و سرپنجه‌ای

adjective

زیست‌شناسی غالب (ژن)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Brown eyes are the result of a dominant gene in humans.

چشمان قهوه‌ای نتیجه‌ی ژنی غالب در انسان‌هاست.

If a dominant gene is present, it will mask the effect of the recessive gene.

اگر ژن غالب وجود داشته باشد، اثر ژن مغلوب را می‌پوشاند.

adjective

کالبدشناسی غالب، مسلط (بخشی از بدن)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

Language skills are usually controlled by the dominant hemisphere of the brain.

مهارت‌های زبانی معمولاً توسط نیمکره‌ی غالب مغز کنترل می‌شوند.

Most people have the right hand as their dominant hand.

بیشتر افراد دست راست را به‌عنوان دست مسلط خود دارند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the dominant eye

چشم غالب (قوی‌تر)

the dominant hemisphere of the brain

نیمکره‌ی غالب (در مغز)

adjective

روان‌شناسی سلطه‌گر، مسلط، چیره

Despite his dominant character, he listens carefully to other opinions.

باوجود شخصیت سلطه‌گرش، او با دقت به نظرات دیگران گوش می‌دهد.

She has a dominant personality that naturally attracts respect.

او شخصیتی مسلط دارد که به‌طور طبیعی احترام دیگران را جلب می‌کند.

adjective

موسیقی نمایان (آکورد)

Most traditional songs return from the dominant chord to the tonic chord.

بیشتر آهنگ‌های سنتی از آکورد نمایان به آکورد پایه بازمی‌گردند.

In the key of C major, the dominant note is G.

در گام دو ماژور، نت نمایان سل است.

noun countable

موسیقی نت نمایان

Composers frequently highlight the dominant to build musical tension.

آهنگسازان اغلب نت نمایان را برجسته می‌کنند تا تنش موسیقایی ایجاد کنند.

The dominant is the fifth note above the tonic in a diatonic scale.

نمایان، پنجمین نت بالاتر از نت پایه در گام دیاتونیک است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد dominant

Collocations

a dominant hill

تپه‌ی مسلط (بر اطراف)

a dominant personality

(روانشناسی) شخصیت چیره (یا سلطه‌گر)

سوال‌های رایج dominant

شکل جمع dominant چی میشه؟

شکل جمع dominant در زبان انگلیسی dominants است.

صفت تفضیلی dominant چی میشه؟

صفت تفضیلی dominant در زبان انگلیسی more dominant است.

صفت عالی dominant چی میشه؟

صفت عالی dominant در زبان انگلیسی most dominant است.

ارجاع به لغت dominant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dominant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dominant

لغات نزدیک dominant

پیشنهاد بهبود معانی