آیکن بنر

فقط تا ۴ مهر - تا ٪۵۰ تخفیف پاییزی «اشتراک هوش مصنوعی»

فقط تا ۴ مهر - تا ٪۵۰ تخفیف هوش مصنوعی

خرید با تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

Imperative

ɪmˈperətɪv ɪmˈperətɪv

شکل جمع:

imperatives

صفت تفضیلی:

more imperative

صفت عالی:

most imperative

معنی imperative | جمله با imperative

noun adjective C2

امری، دستوری، حتمی، الزام‌آور، ضروری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

an imperative gesture

حرکت (یا عمل) آمرانه

It is imperative that I go.

ناگزیرم که بروم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an imperative duty

وظیفه‌ی واجب

the imperative mood

وجه امری

one of the social imperatives of the present age

یکی از واجبات اجتماعی عصر حاضر

It is imperative that we try again before giving up.

لازم است که پیش از رها کردن کار یک بار دیگر هم بکوشیم.

He lives by a few simple imperatives.

او بر طبق معدودی اصول ساده زندگی می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد imperative

سوال‌های رایج imperative

شکل جمع imperative چی میشه؟

شکل جمع imperative در زبان انگلیسی imperatives است.

صفت تفضیلی imperative چی میشه؟

صفت تفضیلی imperative در زبان انگلیسی more imperative است.

صفت عالی imperative چی میشه؟

صفت عالی imperative در زبان انگلیسی most imperative است.

معنی imperative به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «imperative» در زبان فارسی به «امری»، «دستوری»، «حتمی»، «الزام‌آور» یا «ضروری» ترجمه می‌شود.

این واژه برای توصیف عملی یا قانونی به کار می‌رود که باید انجام شود و امکان نادیده گرفتن آن وجود ندارد. «Imperative» می‌تواند در زمینه‌های دستوری، قانونی، آموزشی یا حتی اخلاقی به کار رود و نشان‌دهنده‌ی اهمیت و فوریت انجام یک عمل یا رعایت یک قاعده است.

از منظر دستوری، «imperative» به شکل افعال امری در زبان انگلیسی اشاره دارد که برای دادن دستور، توصیه یا درخواست مستقیم به کار می‌روند. به عنوان مثال، جمله‌ی «Sit down» یک جمله‌ی imperative است، زیرا مخاطب را ملزم به انجام عملی مشخص می‌کند. این کاربرد در مکالمات روزمره، آموزش‌ها و راهنمایی‌ها بسیار رایج است و انتقال سریع و روشن پیام را امکان‌پذیر می‌سازد.

در حوزه‌ی مدیریتی و سازمانی، «imperative» نشان‌دهنده‌ی الزام و ضرورت اقدام فوری است. مدیران و رهبران از این واژه برای تأکید بر اهمیت تصمیمات حیاتی یا اقدامات ضروری استفاده می‌کنند. مثلاً گفته می‌شود «It is imperative to complete this project on time»، که بیانگر ضرورت و الزام انجام پروژه در زمان مقرر است و تأخیر می‌تواند پیامدهای منفی داشته باشد.

از دیدگاه قانونی و حقوقی، «imperative» به قواعد و مقررات الزام‌آور اشاره دارد که رعایت آن‌ها برای افراد و سازمان‌ها ضروری است. این کاربرد در قوانین، قراردادها و دستورالعمل‌ها دیده می‌شود و نشان می‌دهد که عدم رعایت آن‌ها ممکن است پیامدهای قانونی یا انضباطی داشته باشد. به این ترتیب، مفهوم imperative به تضمین نظم، عدالت و مسئولیت‌پذیری کمک می‌کند.

از نظر روان‌شناختی و ارتباطی، بیان امر به شکل «imperative» باعث جلب توجه، ایجاد فوریت و تشویق به اقدام می‌شود. وقتی مخاطب بداند که یک کار یا رفتار الزامی و حیاتی است، انگیزه‌ی بیشتری برای انجام آن پیدا می‌کند و احتمال تأخیر یا بی‌توجهی کاهش می‌یابد. «imperative» نه تنها یک واژه‌ی دستوری است، بلکه ابزاری مؤثر برای هدایت رفتار و تصمیم‌گیری به شمار می‌آید.

ارجاع به لغت imperative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «imperative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/imperative

لغات نزدیک imperative

پیشنهاد بهبود معانی