شکل جمع:
imperativesصفت تفضیلی:
more imperativeصفت عالی:
most imperativeحیاتی، بسیار مهم، فوری، واجب، الزامآور، ضروری
It is imperative that we try again before giving up.
لازم است که پیش از رها کردن کار یک بار دیگر هم بکوشیم.
It is imperative that I go.
ناگزیرم که بروم.
an imperative duty
وظیفهی واجب
زبانشناسی امری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In some languages, negative commands use a different structure than affirmative imperative sentences.
در برخی زبانها، فرمانهای منفی ساختاری متفاوت از جملات امری مثبت دارند.
The imperative mood does not require an explicit subject, because the subject is understood.
وجه امری نیاز به ذکر صریح فاعل ندارد، زیرا فاعل در آن مستتر است.
the imperative mood
وجه امری
an imperative gesture
حرکت (یا عمل) آمرانه
زبانشناسی ساخت امری
In the sentence “Be quiet,” the verb “be” appears in the imperative.
در جملهی «ساکت باش»، فعل «باش» در شکل امری بهکار رفته است.
The teacher asked the students to identify all the imperatives in the paragraph.
معلم از دانشآموزان خواست همهی ساختهای امری موجود در پاراگراف را تشخیص دهند.
ضرورت، امر حیاتی، تکلیف مهم، الزام
For the company’s survival, rapid digital transformation is now an imperative.
برای بقای شرکت، تحول دیجیتال سریع، اکنون امری حیاتی است.
In times of disaster, protecting vulnerable groups becomes a humanitarian imperative.
در زمان بحران، حفاظت از گروههای آسیبپذیر به ضرورتی انسانی تبدیل میشود.
He lives by a few simple imperatives.
او بر طبق معدودی اصول ساده زندگی میکند.
one of the social imperatives of the present age
یکی از واجبات اجتماعی عصر حاضر
شکل جمع imperative در زبان انگلیسی imperatives است.
صفت تفضیلی imperative در زبان انگلیسی more imperative است.
صفت عالی imperative در زبان انگلیسی most imperative است.
کلمهی «imperative» در زبان فارسی به «امری»، «دستوری»، «حتمی»، «الزامآور» یا «ضروری» ترجمه میشود.
این واژه برای توصیف عملی یا قانونی به کار میرود که باید انجام شود و امکان نادیده گرفتن آن وجود ندارد. «Imperative» میتواند در زمینههای دستوری، قانونی، آموزشی یا حتی اخلاقی به کار رود و نشاندهندهی اهمیت و فوریت انجام یک عمل یا رعایت یک قاعده است.
از منظر دستوری، «imperative» به شکل افعال امری در زبان انگلیسی اشاره دارد که برای دادن دستور، توصیه یا درخواست مستقیم به کار میروند. به عنوان مثال، جملهی «Sit down» یک جملهی imperative است، زیرا مخاطب را ملزم به انجام عملی مشخص میکند. این کاربرد در مکالمات روزمره، آموزشها و راهنماییها بسیار رایج است و انتقال سریع و روشن پیام را امکانپذیر میسازد.
در حوزهی مدیریتی و سازمانی، «imperative» نشاندهندهی الزام و ضرورت اقدام فوری است. مدیران و رهبران از این واژه برای تأکید بر اهمیت تصمیمات حیاتی یا اقدامات ضروری استفاده میکنند. مثلاً گفته میشود «It is imperative to complete this project on time»، که بیانگر ضرورت و الزام انجام پروژه در زمان مقرر است و تأخیر میتواند پیامدهای منفی داشته باشد.
از دیدگاه قانونی و حقوقی، «imperative» به قواعد و مقررات الزامآور اشاره دارد که رعایت آنها برای افراد و سازمانها ضروری است. این کاربرد در قوانین، قراردادها و دستورالعملها دیده میشود و نشان میدهد که عدم رعایت آنها ممکن است پیامدهای قانونی یا انضباطی داشته باشد. به این ترتیب، مفهوم imperative به تضمین نظم، عدالت و مسئولیتپذیری کمک میکند.
از نظر روانشناختی و ارتباطی، بیان امر به شکل «imperative» باعث جلب توجه، ایجاد فوریت و تشویق به اقدام میشود. وقتی مخاطب بداند که یک کار یا رفتار الزامی و حیاتی است، انگیزهی بیشتری برای انجام آن پیدا میکند و احتمال تأخیر یا بیتوجهی کاهش مییابد. «imperative» نه تنها یک واژهی دستوری است، بلکه ابزاری مؤثر برای هدایت رفتار و تصمیمگیری به شمار میآید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «imperative» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/imperative