گذشتهی ساده:
bidشکل سوم:
bidسومشخص مفرد:
bidsپیشنهاد مزایده ،فرمایش ،امر،دعوت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
at her husband's bidding
به دستور شوهرش
دستور (کسی را) اجرا کردن، فرمان بردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bidding» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bidding