Bidden

    American: ˈbɪdn̩ British: ˈbɪdn̩
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • وجه وصفی حال:

      bidding

    معنی

    adverb
    فرمودن ،امرکردن ،خواندن ،پیشنهاد دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد bidden

    1. verb ask for or request earnestly
      Synonyms:
      asked requested invited solicited pressed besought entreated conjured
    1. verb make a demand, as for a card or a suit or a show of hands
      Synonyms:
      called declared responded opened gone
    1. verb invoke upon
      Synonyms:
      asked told called invited requested demanded ordered commanded instructed warned begged wished announced declared proclaimed summoned directed charged enjoined beckoned greeted saluted prayed priced revealed
    1. verb propose a payment
      Synonyms:
      tendered ventured

    ارجاع به لغت bidden

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bidden» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bidden

    لغات نزدیک bidden

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه