امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Suggestion

    səˈdʒestʃn səˈdʒestʃn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      suggestions

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable B1
    پیشنهاد، توصیه، صلاح‌دید، نظر، رأی، عقیده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - I don't know what to wear tonight, do you have any suggestions?
    - نمی‌دانم امشب چی بپوشم، آیا پیشنهاداتی داری؟
    - She made some very helpful suggestions but her boss rejected them all.
    - او پیشنهادات بسیار مفیدی ارائه داد؛ اما رئیس او همه‌ی آن‌ها را رد کرد.
    noun countable
    تلقین، الهام، اثر، نشانه، رد
    - a suggestion of sadness in her voice.
    - اثری از حزن در صدایش.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد suggestion

    1. noun advice, plan
      Synonyms:
      idea plan tip proposal recommendation suggestion approach scheme outline presentation proposition motion submission tender bid charge instruction reminder angle pitch lead tip-off opinion resolution injunction proffer testimonial thesis steer invitation bit setup gimmick exhortation big idea game plan brainchild hot lead telltale sneaking suspicion commendation
      Antonyms:
      order demand declaration telling
    1. noun hint, implication
      Synonyms:
      clue indication notion implication association thought trace suspicion reminder symbol cue inkling innuendo intimation allusion signification insinuation undertone connotation shade smack whisper tinge vein breath telltale overtone soupçon strain wind symbolism symbolization autosuggestion self-suggestion symbology

    لغات هم‌خانواده suggestion

    ارجاع به لغت suggestion

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «suggestion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suggestion

    لغات نزدیک suggestion

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی