امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gimmick

ˈɡɪmɪk ˈɡɪmɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
اسبابی که در قمار‌بازی وسیله تقلب و بردن پول از دیگران شود، حیله، تدبیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gimmick

  1. noun contrived object; scheme
    Synonyms:
    trick device method artifice scheme means instrument dodge shift ploy ruse stratagem maneuver wile aid gadget fixture concern game secret stunt fake imposture counterfeit feint gambit catch fun jest sport gizmo widget

ارجاع به لغت gimmick

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gimmick» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gimmick

لغات نزدیک gimmick

پیشنهاد بهبود معانی