فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Widget

ˈwɪdʒɪt ˈwɪdʒɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    هر وسیله یا اسباب کوچک (ابزارک)، چیزک
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد widget

  1. noun gadget
    Synonyms: apparatus, appliance, contraption, contrivance, device, doodad, doohickey, gizmo, invention, object, thing, thingamabob, thingamajig, tool, whatchamacallit

ارجاع به لغت widget

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «widget» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/widget

لغات نزدیک widget

پیشنهاد بهبود معانی