شکل جمع:
apparatusesتجهیزات، ابزار، اسباب، آلت، دستگاه، لوازم
Firefighters used a breathing apparatus to enter the burning house.
مأموران آتشنشانی برای ورود به خانهای که درحال سوختن بود از وسایل تنفسی استفاده کردند.
A delicate apparatus regulates the temperature inside the space capsule.
دستگاه دقیقی حرارت درون کپسول فضایی را تنظیم میکند.
دستگاه، سازمان، ساختار، تشکیلات (بهویژه سیاسی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The government apparatus is in need of a complete overhaul.
دستگاه دولت نیاز به اصلاحات اساسی دارد.
The administrative apparatus of the company is very efficient.
تشکیلات اداری شرکت بسیار کارآمد است.
the digestive apparatus
جهاز هاضمه (دستگاه گوارش)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «apparatus» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/apparatus