با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Apparatus

ˌæpəˈræt̬əs ˌæpəˈreɪtəs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    apparatuses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
اسباب، آلت، دستگاه، لوازم، ماشین، جهاز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Firefighters used a breathing apparatus to enter the burning house.
- مأموران آتش‌نشانی برای ورود به خانه‌ای که در حال سوختن بود از وسایل تنفسی استفاده کردند.
- A delicate apparatus regulates the temperature inside the space capsule.
- دستگاه دقیقی حرارت درون کپسول فضایی را تنظیم می‌کند.
- The government apparatus is in need of a complete overhaul.
- دستگاه دولت نیاز به اصلاحات اساسی دارد.
- the digestive apparatus
- جهاز هاضمه (دستگاه گوارش)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد apparatus

  1. noun equipment with a purpose
    Synonyms: accoutrement, appliance, black box, contraption, device, dingbat, doodad, doohickey, furnishings, gaff, gear, gimcrack, gimmick, gizmo, grabber, habiliments, idiot box, implement, jigger, job, machine, machinery, means, mechanism, outfit, paraphernalia, provisions, setup, stuff, supplies, tackle, thingamajig, tools, utensils, whatchamacallit, whatsis, whosis, widget
  2. noun organization or system
    Synonyms: bureaucracy, chain of command, hierarchy, network, setup, structure

ارجاع به لغت apparatus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «apparatus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/apparatus

لغات نزدیک apparatus

پیشنهاد بهبود معانی