فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gaff

ɡæf ɡæf

گذشته‌ی ساده:

gaffed

سوم‌شخص مفرد:

gaffs

وجه وصفی حال:

gaffing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal

انگلیسی بریتانیایی خانه

I left my phone charger at your gaff.

شارژر تلفنم را در خانه‌ی شما جا گذاشتم.

He invited me over to his gaff for a game night.

او من را برای یک شب بازی به خانه‌اش دعوت کرد.

noun countable

قلاب ماهیگیری، نیزه‌ی ماهیگیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

I dropped my gaff into the deep water while trying to catch a big tuna.

درحالی‌که سعی می‌کردم ماهی تن بزرگی را بگیرم، قلاب ماهیگیری‌ام را در آب عمیق انداختم.

He carefully positioned the gaff beneath the struggling marlin to secure his catch.

او بادقت قلاب ماهیگیری را زیر نیزه‌ماهی درحال تقلا قرار داد تا صید خود را حفظ کند.

noun countable

میله‌ی پرچم

The sailors carefully hoisted the gaff to attach the sail.

ملوانان با احتیاط میله‎ی پرچم را بلند کردند تا بادبان را وصل کنند.

Without proper maintenance, the wooden gaff can rot over time.

بدون نگهداری مناسب، میله‌ی چوبی پرچم می‌تواند به‌مرور زمان پوسیده شود.

noun countable

گاف، اشتباه، سوتی

The journalist's spelling mistake in the headline was considered a significant media gaff.

اشتباه املایی این روزنامه‌نگار در عنوان سرصفحه یک گاف رسانه‌ای قابل‌توجه تلقی شد.

The comedian's gaff during the show had the entire audience laughing hysterically.

سوتی کمدین در طول نمایش باعث شد که تمام تماشاگران به‌صورت هیستریک بخندند.

verb - transitive

گرفتن (مخصوصاً با قلاب)

The fisherman deftly gaffed the large marlin.

ماهیگیر ماهرانه نیزه‌ماهی بزرگ را با قلاب گرفت.

The hunter gaffed the deer carcass, preparing it for transportation back to camp.

شکارچی لاشه‌ی آهو را گرفت و آن را برای انتقال به کمپ آماده کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

Idioms

stand the gaff

(عامیانه) تاب آوردن، خوب تحمل کردن، ظرفیت داشتن (تحمل شوخی یا سختی)

blow the gaff

(عامیانه - انگلیس) دهن‌لقی کردن، سری را فاش کردن

ارجاع به لغت gaff

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gaff» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gaff

لغات نزدیک gaff

پیشنهاد بهبود معانی