شکل جمع:
hierarchiesرتبهبندی، سلسلهبندی، سلسلهمراتب، مرتبهبندی، ردهبندی
the hierarchy of moral values
رتبهبندی ارزشهای اخلاقی
Our hierarchy of occupation is based on education and skill.
رتبهبندی شغلهای ما بر اساس تحصیلات و مهارت است.
The Pope is on top of the Catholic hierarchy.
پاپ اعظم در بالای سلسلهمراتب کاتولیک قرار دارد.
The secretaries were at the bottom of our department's hierarchy.
منشیها در ردهی پایین رتبهبندی ادارهی ما بودند.
بلندپایگان، عالیرتبگان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His letter offended the country's religious hierarchy.
نامهی او موجب رنجش بلندپایگان مذهبی کشور شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hierarchy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hierarchy