امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ranking

ˈræŋkɪŋ ˈræŋkɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    ranked
  • شکل سوم:

    ranked
  • سوم‌شخص مفرد:

    ranks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective C1
دارای مقام بزرگ و عالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
noun adjective
رتبه‌بندی، عالی‌رتبه
- a ranking officer
- افسر بلندپایه
- a ranking composer
- آهنگساز برجسته
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ranking

  1. verb To possess relative evaluation
    Synonyms:
    belonging outranking preceding anteceding heading standing
  1. verb Take precedence or surpass others in rank
    Synonyms:
    rating placing valuing ranging grading grouping classifying ordering disposing outranking listing typing stationing arranging spacing estimating settling scoring rowing establishing fixing pigeonholing sorting preceding assigning classing positioning judging regarding lining putting grossing distributing evaluating coordinating conditioning assorting arraying categorizing
    Antonyms:
    disordering scattering
  1. verb To arrange in a row or rows
    Synonyms:
    arraying
  1. adjective Having a higher rank
    Synonyms:
    superior higher-ranking

ارجاع به لغت ranking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ranking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ranking

لغات نزدیک ranking

پیشنهاد بهبود معانی