گذشتهی ساده:
belongedشکل سوم:
belongedسومشخص مفرد:
belongsشکل جمع:
belongingsمتعلقات، وابستهها (بهصورت جمع)، متعلقات و اموال، دارایی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I packed my belongings and left.
چیزهایم را بستم و رفتم.
Her belongings were entirely destroyed in the fire.
همهی مایملک او در آتشسوزی از بین رفت.
a sense of belonging to this land
احساس وابستگی به این آب و خاک
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «belonging» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/belonging