گذشتهی ساده:
belongedشکل سوم:
belongedسومشخص مفرد:
belongsوجه وصفی حال:
belongingتعلق داشتن، مال کسی بودن، وابسته بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This book belongs to me.
این کتاب مال من است.
Jaffar belongs to this club.
جعفر عضو این باشگاه است.
She and I belong to two different generations.
من و او از دو نسل مختلف هستیم.
The future belongs to the young.
آینده از آن جوانان است.
behavior belonging to hoodlums
رفتار در خور لاتها
This chair belongs in that corner.
جای این صندلی در آن گوشه است.
She belongs in the movies.
او به درد بازیگری در فیلم میخورد.
The keys belonging to this door.
کلیدهایی که به این در میخورند.
Get out, you don't belong here!
برو، اینجا جای تو نیست!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «belong» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/belong