شدن
Zahra became ill.
زهرا مریض شد.
They will become friends.
آنها با هم دوست خواهند شد.
Now that the parents are dead, what will become of the children?
حال که والدین مردهاند بچهها چه خواهند شد؟
What became of your gold watch?
ساعت طلای تو چه شد (چه بر سرش آمد)؟
درخور بودن، برازیدن، زیبنده بودن
This behavior does not become her.
این رفتار زیبندهی او نیست.
آمدن به، مناسب بودن
The new dress becomes her.
پیراهن نو به او میآید.
قسمت سوم فعل Become
(بر سر کسی) آمدن، رویدادن، شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «become» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/become