گذشتهی ساده:
embellishedشکل سوم:
embellishedسومشخص مفرد:
embellishesوجه وصفی حال:
embellishingآرایش کردن، آرایش دادن، زینت دادن، زیبا کردن، پیراستن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A garment embellished by medals and ribbons.
جامهای که به مدال و روبان مزین شده است.
He embellishes his reports with interesting details.
او گزارشهای خود را با جزئیات سرگرمکنندهای شاخ و برگ میدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «embellish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/embellish