گذشتهی ساده:
disfiguredشکل سوم:
disfiguredسومشخص مفرد:
disfiguresوجه وصفی حال:
disfiguringاز شکل انداختن، بدشکل کردن، بدنما کردن، زشت کردن، بدریخت کردن، خراب کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Vandals disfigured his statue.
خرابکاران مجسمه او را از شکل انداختند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disfigure» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disfigure