Mangle

ˈmæŋɡl ˈmæŋɡl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mangled
  • شکل سوم:

    mangled
  • سوم‌شخص مفرد:

    mangles
  • وجه وصفی حال:

    mangling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
(پارچه بافی) دستگاه پرس، له کردن، بریدن، پاره کردن، خرد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Lions attacked him, and we pulled his mangled body out of the cage.
- شیران به او حمله کردند و ما جسد ازهم‌دریده‌ی او را از قفس بیرون کشیدیم.
- Sharp rocks had mangled the feet of the animals.
- سنگ‌های تیز پای حیوانات را مجروح کرده بود.
- to mangle a text
- متنی را دستکاری کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mangle

  1. verb mutilate, deform
    Synonyms: batter, break, bruise, butcher, carve, contort, crush, cut, damage, deface, destroy, disfigure, distort, flay, hack, hash, impair, injure, lacerate, maim, mar, maul, rend, ruin, separate, slash, slay, slice, slit, spoil, tear, wound, wreck
    Antonyms: cure, heal, help, preserve

ارجاع به لغت mangle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mangle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mangle

لغات نزدیک mangle

پیشنهاد بهبود معانی