گذشتهی ساده:
mangledشکل سوم:
mangledسومشخص مفرد:
manglesوجه وصفی حال:
mangling(پارچه بافی) دستگاه پرس، له کردن، بریدن، پاره کردن، خرد کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Lions attacked him, and we pulled his mangled body out of the cage.
شیران به او حمله کردند و ما جسد ازهمدریدهی او را از قفس بیرون کشیدیم.
Sharp rocks had mangled the feet of the animals.
سنگهای تیز پای حیوانات را مجروح کرده بود.
to mangle a text
متنی را دستکاری کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mangle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mangle