فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Preserve

prɪˈzɜrːv prɪˈzɜːv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    preserved
  • شکل سوم:

    preserved
  • سوم شخص مفرد:

    preserves
  • وجه وصفی حال:

    preserving
  • شکل جمع:

    preserves

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive B2
    محافظت کردن از، حفاظت کردن از، نگهداری کردن از، حفظ کردن، محفوظ نگه داشتن
    • - We must preserve our natural resources.
    • - باید از منابع طبیعی محافظت کنیم.
    • - Efforts to preserve the peace have failed.
    • - تلاش‌ها برای حفظ صلح و آرامش شکست خورد.
    • - be preserved
    • - به جا ماندن، سالم ماندن
    • - he is well-preserved
    • - خوب مانده، پیر نشده
  • verb - transitive
    (غذا، میوه، سبزی و غیره) کنسرو کردن، خشک کردن، فریز کردن، (گوشت) قورمه کردن، (ماهی) نمک سود کردن، دودی کردن
  • verb - transitive
    (شکارگاه، رودخانه و غیره) قرق کردن
  • noun countable
    کنسرو، میوه‌ی نگهداری‌شده، غذای نگهداری‌شده
    • - peach preserve
    • - کمپوت هلو
  • noun uncountable
    مربا
  • noun countable
    (شکار) قُرُق، منطقه‌ی حفاظت‌شده
    • - a wildlife preserve
    • - محل نگه‌داری جانوران وحشی
  • noun countable
    حق مسلم، ملک طلق
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد preserve

  1. verb care for, maintain; continue
    Synonyms: bottle, can, conserve, cure, defend, evaporate, freeze, guard, keep, keep up, mothball, mummify, perpetuate, pickle, process, protect, put up, refrigerate, retain, safeguard, save, season, secure, shelter, shield, store, sustain, uphold
    Antonyms: destroy, hurt, ruin

ارجاع به لغت preserve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «preserve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/preserve

لغات نزدیک preserve

پیشنهاد بهبود معانی