Preserve

prɪˈzɜrːv prɪˈzɜːv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    preserved
  • شکل سوم:

    preserved
  • سوم‌شخص مفرد:

    preserves
  • شکل جمع:

    preserves

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
محافظت کردن از، حفاظت کردن از، نگهداری کردن از، حفظ کردن، محفوظ نگه داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- We must preserve our natural resources.
- باید از منابع طبیعی محافظت کنیم.
- Efforts to preserve the peace have failed.
- تلاش‌ها برای حفظ صلح و آرامش شکست خورد.
- be preserved
- به جا ماندن، سالم ماندن
- he is well-preserved
- خوب مانده، پیر نشده
verb - transitive
(غذا، میوه، سبزی و غیره) کنسرو کردن، خشک کردن، فریز کردن، (گوشت) قورمه کردن، (ماهی) نمک سود کردن، دودی کردن
verb - transitive
(شکارگاه، رودخانه و غیره) قرق کردن
noun countable
کنسرو، میوه‌ی نگهداری‌شده، غذای نگهداری‌شده
- peach preserve
- کمپوت هلو
noun uncountable
مربا
noun countable
(شکار) قُرُق، منطقه‌ی حفاظت‌شده
- a wildlife preserve
- محل نگه‌داری جانوران وحشی
noun countable
حق مسلم، ملک طلق
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد preserve

  1. verb care for, maintain; continue
    Synonyms: bottle, can, conserve, cure, defend, evaporate, freeze, guard, keep, keep up, mothball, mummify, perpetuate, pickle, process, protect, put up, refrigerate, retain, safeguard, save, season, secure, shelter, shield, store, sustain, uphold
    Antonyms: destroy, hurt, ruin

ارجاع به لغت preserve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «preserve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/preserve

لغات نزدیک preserve

پیشنهاد بهبود معانی