گذشتهی ساده:
seasonedشکل سوم:
seasonedسومشخص مفرد:
seasonsوجه وصفی حال:
seasoningشکل جمع:
seasonsآبوهوا فصل
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی آبوهوا
Come during the fall, when figs are in season.
پاییز بیا که فصل انجیر است.
The four seasons of the year are: spring, summer, fall, and winter.
چهار فصل سال عبارتاند از: بهار و تابستان و پاییز و زمستان.
the opera season
فصل اپرا
the hunting season
فصل شکار
the rainy season
فصل بارانی
the harvest season
فصل درو
فرصت، هنگام، دوران، ایام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the fasting season
دوران روزهداری
it's the season to be jolly!
هنگام شادی و خرمی فرا رسیده است!
the slack season in business
دوران کسادی کاسبی
there came the good news that the season of sorrow will be over
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
the Nowruz season
ایام نوروز
the Christmas season
ایام کریسمس
سال
چاشنی زدن، ادویه زدن
Indian food is highly seasoned.
خوراک هندی پر ادویه است.
Julie seasoned the food with onions, garlic, and lime juice.
جولی خوراک را با پیاز و سیر و آبلیمو چاشنی زد.
خو دادن، معتدل کردن
As a child, he was seasoned to a hard life.
در کودکی به زندگی مشقتبار خو گرفته بود.
برای مدتی، چند صباح، چند روز
بههنگام، بهموقع، کمی قبل از وقت
1- (میوه و سبزیجات و غیره) فصل
2- فصل قانونی برای شکار، دوران مجاز برای شکار کردن 3- در وقت مناسب، به هنگام 4- زود، کمی پیش از وقت 5- (جانور) فحل، گشن، خواهان جفتگیری
خارج از فصل، خارج از دوران ویژه برای هرچیز، نابههنگام
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «season» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/season