گذشتهی ساده:
saltedشکل سوم:
saltedسومشخص مفرد:
saltsوجه وصفی حال:
saltingشکل جمع:
saltsغذا و آشپزی نمک
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
He forgot to add salt to the soup.
فراموش کرد به سوپ نمک بزند.
You have put too much salt in the food.
خیلی به خوراک نمک زدهای.
شیمی نمک (نوعی ترکیبی یونی که از واکنش بین یک اسید و یک باز به دست میآید)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی شیمی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The chemist studied the properties of various salts.
شیمیدان خواص نمکهای مختلف را بررسی کرد.
The chemist mixed two salts together to create a new compound.
شیمیدان این دو نمک را با هم مخلوط کرد تا ترکیب جدیدی ایجاد کند.
حاوی نمک، نمکی، نمکدار
A salt solution can help preserve food for longer periods.
محلول نمکدار میتواند به حفظ خوراکی برای مدت طولانیتری کمک کند.
Please prepare a salt solution for the electrolysis experiment.
لطفاً محلول نمکی را برای آزمایش الکترولیز آماده کنید.
شور
The fries tasted too salt for my liking.
طعم سیبزمینی سرخشده برای من خیلی شور بود.
The salt popcorn was the perfect snack for movie night.
پاپکورن شور میانوعدهای عالی برای شب فیلم بود.
غذا و آشپزی نمکسود
The deli served delicious salt beef sandwiches for lunch.
او برای ناهار ساندویچهای خوشمزهی گوشت گاو نمکسود را سرو کرد.
I bought a piece of salt cod.
یک تکه ماهی کاد نمکسود خریدم.
پر از آبنمک
We went for a swim in a salt pond.
رفتیم توی حوض پر از آبنمک شنا کنیم.
I love the peacefulness of a salt pond.
آرامش حوض پر از آبنمک را دوست دارم.
غذا و آشپزی نمک زدن، نمک اضافه کردن
I always salt my steak before grilling.
همیشه قبل از کباب کردن استیکم به آن نمک میزنم.
The recipe calls for you to salt the eggplant slices before roasting them.
در این دستور پخت آمده است که به برشهای بادمجان قبل از تفت دادن نمک بزنید.
نمک پاشیدن روی (جاده و غیره)
I need to salt the sidewalk before it freezes over again.
قبل از اینکه پیادهرو دوباره یخ بزند، باید روی آن نمک بپاشم.
They hired someone to salt their driveway during the winter months.
آنها شخصی را استخدام کردند تا در ماههای زمستان، راه اختصاصی آنها را نمکپاشی کند.
سیاست سالت (گفتوگوهای محدودسازی جنگافزار راهبردی) (بین ایالات متحدهی آمریکا و شوروی)
SALT was a significant step towards arms control during the Cold War.
سالت گام مهمی برای کنترل تسلیحات در طول جنگ سرد بود.
The SALT process paved the way for future arms control negotiations and treaties.
فرایند سالت راه را برای مذاکرات و معاهدات آتی کنترل تسلیحات هموار کرد.
مجازی مزه، نمک
Her wit added a pinch of salt to the conversation.
شوخطبعی او کمی مزه به گفتوگو افزود.
The speaker's dry wit added just the right amount of salt to his presentation.
شوخطبعی سخنران به اندازهی کافی به سخنرانی او نمک اضافه کرد.
ملوان
Many salts prefer a life at sea over one on land.
بسیاری از ملوانان زندگی در دریا را به زندگی روی خشکی ترجیح میدهند.
The salt told stories of his adventures at sea.
ملوان داستانهایی از ماجراهای خود در دریا تعریف کرد.
غذا و آشپزی نمکسود کردن، در نمک خواباندن، در آبنمک گذاشتن
I salted the fish.
ماهی را نمکسود کردم.
I salted the beef for four hours.
گوشت گاو را چهار ساعت در نمک خواباندم.
مجازی مزهدار کردن، بامزه کردن، چاشنی کردن
She salted her speech with quotations from S'adi.
با نقل اشعار سعدی به سخنرانی خود چاشنی زد.
The author expertly salted the novel.
نویسنده رمان را استادانه مزهدار کرد.
غنی جلوه دادن، باارزش جلوه دادن (معدن و غیره)
The cunning miners decided to salt the mine.
معدنچیان حیلهگر تصمیم گرفتند معدن را غنی جلوه دهند.
In order to deceive potential investors, the unscrupulous company resorted to salting the mine.
بهمنظور فریب سرمایهگذاران احتمالی، این شرکت بیوجدان به باارزش جلوه دادن معدن متوسل شد.
قدیمی شهوتبرانگیز
His salt words were enough to make her blush.
نگاه شهوتبرانگیز در چشمانش امیال نفسانی او را آشکار میکرد.
Her salt gaze made him blush.
نگاه شهوتبرانگیزش باعث شد گلگون شود.
1- در نمک خواباندن، نمک سود کردن 2- (عامیانه) اندوختن (بهویژه پول)، کنار گذاشتن
با افزودن ملح محلول را تجزیه یا تهنشین کردن
در صدر میز (یا در پایین میز)، در مقام شامخ (یا در مقام پایین)
(انجیل) صالح و خوب، نیکومنش
دارای ارزش کافی (در مقابل مزدی که میگیرد یا در برابر هزینهی آن)
مستحق حقوق و مزایایی که میگیرد، زبده، کارآمد
روی زخم کسی نمک پاشیدن، دردکسی را بیشتر کردن
با احتیاط، با دیرباوری
take something with a grain of salt
(چیزی را) بهآسانی باور نکردن، بهآسانی نپذیرفتن، با شک و تردید نگاه کردن
نمک (Salt) یک ماده معدنی است که بهطور عمده از ترکیب سدیم و کلر تشکیل شده و فرمول شیمیایی آن NaCl است. این ماده به عنوان یک ادویه و نگهدارنده طبیعی غذا در بسیاری از فرهنگها و آشپزخانهها استفاده میشود. در ادامه به بررسی معانی، کاربردها و نکات جالب درباره نمک میپردازیم.
تاریخچه و فرهنگ
نمک یکی از قدیمیترین مواد مورد استفاده بشر است. در گذشته، نمک به عنوان یک کالای با ارزش تلقی میشد و حتی در برخی جوامع، به عنوان پول مورد استفاده قرار میگرفت. واژه "نمک" در زبانهای مختلف ریشههای تاریخی عمیقی دارد و در ادبیات و فرهنگهای مختلف به نمک به عنوان نمادی از دوستی و وفاداری اشاره شده است. در بسیاری از فرهنگها، نمک به عنوان یک عنصر مقدس شناخته میشود.
کاربردهای غذایی
نمک یکی از اصلیترین مواد افزودنی در آشپزی است. این ماده طعم غذاها را تقویت کرده و به حفظ و نگهداری غذا کمک میکند. نمک به کاهش رشد باکتریها و میکروبها در غذاهای مختلف کمک میکند و به همین دلیل در فرآیندهایی مانند ترشیزنی و کنسروسازی به کار میرود. همچنین نمک در تهیه بسیاری از غذاهای سنتی و محلی نقش کلیدی دارد.
کاربردهای غیر غذایی
علاوه بر کاربردهای غذایی، نمک در صنایع مختلف نیز کاربرد دارد. در صنعت شیمیایی، نمک به عنوان یک ماده اولیه برای تولید محصولات مختلفی مانند کلر و سدیم استفاده میشود. همچنین در صنعت داروسازی برای تولید داروها و همچنین در درمان آبدرمانی استفاده میشود.
جنبههای بهداشتی
استفاده بیش از حد از نمک میتواند به مشکلات سلامتی منجر شود. مصرف زیاد نمک میتواند باعث افزایش فشار خون، بیماریهای قلبی و مشکلات کلیوی شود. به همین دلیل، توصیه میشود که مصرف نمک را محدود کرده و از انواع نمکهای طبیعی و کمسدیم استفاده کرد.
نکات جالب
- نمک در طبیعت بهصورت بلورهای شفاف و سفید رنگ وجود دارد و در برخی مناطق، مانند دریاچههای نمکی یا معادن نمک، بهوفور یافت میشود.
- یکی از شکلهای نمک، "نمک دریا" است که از تبخیر آب دریا بهدست میآید و به دلیل وجود مواد معدنی اضافی طعم و خواص متفاوتی دارد.
- در برخی فرهنگها، نمک به عنوان یک عنصر محافظ شناخته میشود و در مراسمهای خاصی برای دور کردن ارواح منفی یا بدیها استفاده میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «salt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/salt